*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
در رو باز کردم برم بیرون با دیدن فانی تعجب کردم اونم با دیدنم لبخندی زد وگفت : تو بردی
- باهاش حرف زدی
فانی : می دونی وقتی کسی از ته دلش نخوادت حتا اگه عاشقش باشی بی ارزشه اون هیچ وقت دوستم نداشت
- یه آدم نمی تونه چند بار عاشق بشه فانی
فانی : تو خوش شانس بودی
- اشتباه می کنی یکی دیگه بود
متعجب نگام کرد وگفت : اون دختریه هرزه نازنین .
- آره
فانی : اینبار تو اشتباه می کنی در اصل کیهان عاشق توه
- دوست داشتن از عشق بهتره عشق تلخه مزه اش گس ودرمون نداره مخصوصا اگه شکست بخوری
فانی : من کیهان روبیشتر از تو می شناسم یه مردم هر چقدر عاشق باشه وقتی مزه خیانت رو بچه از عشقش بیزار میشه .خوش باشی دختر خوش شانس
- وایسا فانی
برگشت نگام کرد
- چرا راضی شدی پا پس بکشی
لبخندی زد وگفت : بخاطر کیارش خدا حافظ
برگشتم اتاقم باورم نمی شد یه نفس راحت کشیدم پس کیارش کار خودش رو کرده بود حالا می تونستم بگم که بخشیدمش .
آماده ای خواب شدم داشتم موهام رو شونه می زدم با صدای شکستن چیزی از اتاق اومدم بیرون تو سالن پذیرای بود نگاه کردم کیهان بود
زیر لب گفتم : دیونه ترسیدم
برگشتم اتاقم ورفتم تو تخت بارون نم نمک می بارید لبخند زدم عاشق بارون بودم از رو تخت پنجره رو نگاه می کرد که خیس بارون بود چشامو بستم احساس کردم تنم گرم شد برگشتم وخوابالود پشت سرمو نگاه کردم کیهان کنارم دراز کشیده بود باز از همون عطرش زده بود انگار آدم رو جذب می کرد دستاشو بغل کرده بود معلوم بود سردش لحاف رو انداختم روش چشای خمارشو باز کرد بهش لبخند زدم کشیدم تو بغلش هیچی نمی تونست این شادی رو خراب کنه بر عکس انگار حال کیهان گرفته بود
کیهان : می خندی گلم
لبخند زدم وگفتم : بارون رو دوست دارم
کیهان : منم
- بریم زیر بارون
کیهان : دیونه بازی
- اهوووم
کیهان : بریم
بلند شدیم ورفتیم از اتاق کیهان رفتیم تو بالکن بعدم رفتیم تو حیاط پشتی که چمن بود واستخر از ذوق می خندیدم ولی اون فقط نگام می کرد
- چی شد کیهان می ترسی ذوقتو خالی کنی
کیهان : نه می ترسم سرما بخوریم
- می ارزه نترس خودم پرستاریتو می کنم
ابروهاش انداخت بالا وگفت : خوبه بعدم هولم داد تواستخر خواستم جیغ بزنم خودمو کنترل کردم اگه یکی می شنید می گفت دیونه شدیم خودشم پرید تو استخر وبغلم کرد از سرما می لرزیدم خندید وگفت : چه با مزه شدی جوجه تپلی
- کیهاااان
با صدا خندید رفتم زیر آب انگار اون زیر گرمتر بود یهو اومدم بالا دیدم کیهان نیست
بعد دیدم داره با مهران حرف می زنه مهران که رفت تیشرتشو در اورد واومد تو اب دندونام می خورد بهم اومد کنارم وگفت : سردته
- خیلی
کشیدم تو بغلش چقدر داغ بود نفس هاش می خورد به گردنم بیشتر می لرزیدم
ماه وش :
در رو باز کردم برم بیرون با دیدن فانی تعجب کردم اونم با دیدنم لبخندی زد وگفت : تو بردی
- باهاش حرف زدی
فانی : می دونی وقتی کسی از ته دلش نخوادت حتا اگه عاشقش باشی بی ارزشه اون هیچ وقت دوستم نداشت
- یه آدم نمی تونه چند بار عاشق بشه فانی
فانی : تو خوش شانس بودی
- اشتباه می کنی یکی دیگه بود
متعجب نگام کرد وگفت : اون دختریه هرزه نازنین .
- آره
فانی : اینبار تو اشتباه می کنی در اصل کیهان عاشق توه
- دوست داشتن از عشق بهتره عشق تلخه مزه اش گس ودرمون نداره مخصوصا اگه شکست بخوری
فانی : من کیهان روبیشتر از تو می شناسم یه مردم هر چقدر عاشق باشه وقتی مزه خیانت رو بچه از عشقش بیزار میشه .خوش باشی دختر خوش شانس
- وایسا فانی
برگشت نگام کرد
- چرا راضی شدی پا پس بکشی
لبخندی زد وگفت : بخاطر کیارش خدا حافظ
برگشتم اتاقم باورم نمی شد یه نفس راحت کشیدم پس کیارش کار خودش رو کرده بود حالا می تونستم بگم که بخشیدمش .
آماده ای خواب شدم داشتم موهام رو شونه می زدم با صدای شکستن چیزی از اتاق اومدم بیرون تو سالن پذیرای بود نگاه کردم کیهان بود
زیر لب گفتم : دیونه ترسیدم
برگشتم اتاقم ورفتم تو تخت بارون نم نمک می بارید لبخند زدم عاشق بارون بودم از رو تخت پنجره رو نگاه می کرد که خیس بارون بود چشامو بستم احساس کردم تنم گرم شد برگشتم وخوابالود پشت سرمو نگاه کردم کیهان کنارم دراز کشیده بود باز از همون عطرش زده بود انگار آدم رو جذب می کرد دستاشو بغل کرده بود معلوم بود سردش لحاف رو انداختم روش چشای خمارشو باز کرد بهش لبخند زدم کشیدم تو بغلش هیچی نمی تونست این شادی رو خراب کنه بر عکس انگار حال کیهان گرفته بود
کیهان : می خندی گلم
لبخند زدم وگفتم : بارون رو دوست دارم
کیهان : منم
- بریم زیر بارون
کیهان : دیونه بازی
- اهوووم
کیهان : بریم
بلند شدیم ورفتیم از اتاق کیهان رفتیم تو بالکن بعدم رفتیم تو حیاط پشتی که چمن بود واستخر از ذوق می خندیدم ولی اون فقط نگام می کرد
- چی شد کیهان می ترسی ذوقتو خالی کنی
کیهان : نه می ترسم سرما بخوریم
- می ارزه نترس خودم پرستاریتو می کنم
ابروهاش انداخت بالا وگفت : خوبه بعدم هولم داد تواستخر خواستم جیغ بزنم خودمو کنترل کردم اگه یکی می شنید می گفت دیونه شدیم خودشم پرید تو استخر وبغلم کرد از سرما می لرزیدم خندید وگفت : چه با مزه شدی جوجه تپلی
- کیهاااان
با صدا خندید رفتم زیر آب انگار اون زیر گرمتر بود یهو اومدم بالا دیدم کیهان نیست
بعد دیدم داره با مهران حرف می زنه مهران که رفت تیشرتشو در اورد واومد تو اب دندونام می خورد بهم اومد کنارم وگفت : سردته
- خیلی
کشیدم تو بغلش چقدر داغ بود نفس هاش می خورد به گردنم بیشتر می لرزیدم
۱۸.۰k
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.