سه سال و هشت ماه دیگه حتما یادم رفته روزایی که الان داره

سه سال و هشت ماه دیگه حتما یادم رفته روزایی که الان داره میگذره
یادم میره که تو بهت و ناباوری زل زدم به آدمی که حالا خیلی فرق داره با تصورم،
یه شبه که نه ذره ذره باوری که ازش ساختم ریخت پایین
این ذره ذره خیلی بد بود هر دیواری که فرو ریخت چنگ میزدم به دیوار بعدی که نریزه که باورم هنوز همون بمونه
فقطم برای اینکه بتونم تو آینه به خودم نگاه کنم...
وقتی یه نفر رو باور می کنی بعد خودت می شینی برای عقل و دلت دلیل میاری و پز اون آدم رو بهش میدی، سخته بری از آوار همون باور درشون بیاری بگی اشتباه کردم...
اشتباه کردم و این اصلا تقصیر تو نیست
من یه نقطه میذارم که تموم شده باشه،
خیلی چیزا شروع نشده تموم میشن
تو تموم شدی و من هیچ غمی رو هیچ کجای بدنم حس نمی کنم
فقط یه آدمم که از نگاه کردن به چشمای خودم فرار می کنم
از فکر کردن به تو فرار می کنم
از نفس کشیدن عطری که جامونده
از کتابی که روش خاک گرفته
از حرفایی که مونده
از خودم فرار می کنم
چون عقلم داد میزنه دیدی فرق نداشت؟
و دلم پاهاشو جمع می کنه تو سینش و میگه دیدی حراجم کردی... و حالا دست چپم از مچ تا آرنج تیر می کشه
اینو تنها به تو گفته بودم و الان همه می دونن وقتی بغض می کنم دست چپم تیر می کشه...!! #anime
#animation #manga #manga_boy #anim #Sad_animation #animelove #アニメ
#男の子 #悲しいアニメーション
#ロマンスアニメ #少年アニメーション