حاجی شریف جلو آمد. گفتم: چه شده است؟ او پاسخ داد نمی دانم
حاجی شریف جلو آمد. گفتم: چه شده است؟ او پاسخ داد نمیدانم چرا امشب نمیخواهم از شما جدا شوم. این حرف را گفت، بغض گلوی هر سه ما را گرفت و فرصت حرف زدن نمیداد. شهید ابراهیمی در این لحظه نتوانست خودش را کنترل کند و شروع به گریه کردن کرد. حاجی شریف دستهایش را به گردن هر دوی ما انداخت و سه نفری شروع به گریه کردن کردیم. آن شب چه شب به یادماندنی و سختی بود و دوباره از یکدیگر جدا شدیم.
من جلوتر حرکت میکردم و علی هم از پشت سر من. هرچه میخواستم به جلو بروم و تندتر حرکت کنم نمیتوانستم گویا یک نفر به من میگفت کجا میروی آخر؟ حاجی شریف شهید شده است. به علی گفتم: شما صدایی نمیشنوید؟ گفت: نه. ناگهان صدای بی سیم چی حاجی شریف را شنیدم که میگفت: شریفی شهید شده است.
تکانی خوردم و برگشتم تا خود را به خط برسانم. با عجله به محل برگشتم، ولی وقتی که رسیدم کار از کار گذشته بود. سردار دلاور اسلام به خاک و خون غلطیده و در خون خود شناور بود. در کنار پیکر او نشستم. پیکر مردی که در میادین نبرد لرزه به اندام دشمن میانداخت. روح این شهید شاد و یادش گرامی باد.
علی ابراهیمی هم در کنار پیکر پاک شریفی نشسته بود. حالت او مانند کسی بود که گویا پدر خود را از دست داده است. زانوی غم به بغل گرفته بود و مانند ابر بهاری گریه میکرد. فردای همان روز در همان منطقه که شریفی شهید شده بود او هم به شهادت رسید، گویی شریفی راست میگفت که مرا و ابراهیمی را در کنار هم به خاک بسپارید او از عالم غیب خبر میداد و این ما بودیم که بیخبر بودیم و بالاخره شهید حاجی شریف و علی ابراهیمی رادر کنار هم در بهشت رضا به خاک سپردیم. جسم آنها در کنار هم قرار گرفت و روح آنها هم در بهشت حتماً در کنار همدیگر قرار خواهند گرفت.
سردار شهید محمد حسن نظرنژاد راوی این ماجرا در تاریخ 7 مرداد 1375، پس از تحمل سالها مرارت دوری از یاران شهید و درد و رنج جانبازی 90 درصد، به هنگام بازدید از منطقه عملیاتی اشنویه در شمال غرب کشور، آسمانی شد و پیکر پاکش را در دهم مرداد ماه سال 1375 و بنا به وصیت خودش در بهشت رضا(ع) و میان شهیدان ابراهیمی و شریفی به خاک سپردند.
من جلوتر حرکت میکردم و علی هم از پشت سر من. هرچه میخواستم به جلو بروم و تندتر حرکت کنم نمیتوانستم گویا یک نفر به من میگفت کجا میروی آخر؟ حاجی شریف شهید شده است. به علی گفتم: شما صدایی نمیشنوید؟ گفت: نه. ناگهان صدای بی سیم چی حاجی شریف را شنیدم که میگفت: شریفی شهید شده است.
تکانی خوردم و برگشتم تا خود را به خط برسانم. با عجله به محل برگشتم، ولی وقتی که رسیدم کار از کار گذشته بود. سردار دلاور اسلام به خاک و خون غلطیده و در خون خود شناور بود. در کنار پیکر او نشستم. پیکر مردی که در میادین نبرد لرزه به اندام دشمن میانداخت. روح این شهید شاد و یادش گرامی باد.
علی ابراهیمی هم در کنار پیکر پاک شریفی نشسته بود. حالت او مانند کسی بود که گویا پدر خود را از دست داده است. زانوی غم به بغل گرفته بود و مانند ابر بهاری گریه میکرد. فردای همان روز در همان منطقه که شریفی شهید شده بود او هم به شهادت رسید، گویی شریفی راست میگفت که مرا و ابراهیمی را در کنار هم به خاک بسپارید او از عالم غیب خبر میداد و این ما بودیم که بیخبر بودیم و بالاخره شهید حاجی شریف و علی ابراهیمی رادر کنار هم در بهشت رضا به خاک سپردیم. جسم آنها در کنار هم قرار گرفت و روح آنها هم در بهشت حتماً در کنار همدیگر قرار خواهند گرفت.
سردار شهید محمد حسن نظرنژاد راوی این ماجرا در تاریخ 7 مرداد 1375، پس از تحمل سالها مرارت دوری از یاران شهید و درد و رنج جانبازی 90 درصد، به هنگام بازدید از منطقه عملیاتی اشنویه در شمال غرب کشور، آسمانی شد و پیکر پاکش را در دهم مرداد ماه سال 1375 و بنا به وصیت خودش در بهشت رضا(ع) و میان شهیدان ابراهیمی و شریفی به خاک سپردند.
۳.۳k
۰۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.