من به پاهای خودم قول رسیدن دادم
من به پاهای خودم قول رسیدن دادم
به خودم وعده ی پرواز و پریدن دادم
لب پژمرده ی من عاشق یک لبخند ست
پشت ویترین دلم قول خریدن دادم
مقصد مبهم من آخر هر تاریکی ست
من به این کفش خودم کار دویدن دادم
برگ زردم که در افتادن من شکی نیست
با تفاهم به خزان اذن وزیدن دادم
سبز و خرم شده بودم مَثَل دشت و دَمَن
من به هر کس که رسید وقت چریدن دادم
همه تقصیرخودم شد که بر این آتش دل
به همه فرصت انجام دمیدن دادم
نا امیدم نکن ای کوچه ی بن بست حقیر
من به پاهای خودم قول رسیدن دادم
به خودم وعده ی پرواز و پریدن دادم
لب پژمرده ی من عاشق یک لبخند ست
پشت ویترین دلم قول خریدن دادم
مقصد مبهم من آخر هر تاریکی ست
من به این کفش خودم کار دویدن دادم
برگ زردم که در افتادن من شکی نیست
با تفاهم به خزان اذن وزیدن دادم
سبز و خرم شده بودم مَثَل دشت و دَمَن
من به هر کس که رسید وقت چریدن دادم
همه تقصیرخودم شد که بر این آتش دل
به همه فرصت انجام دمیدن دادم
نا امیدم نکن ای کوچه ی بن بست حقیر
من به پاهای خودم قول رسیدن دادم
۱.۶k
۱۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.