بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحيم
بِسمِ اللّه الرَّحمنِ الرَّحيم
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّــدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ وأهْلِك أَعدَائَهُــــــــــــــم اَجمَعين
* عظمت مقام امامت در قرآن مجید
امام به معنى هر کسى است که اقتدا به او مى شود و در کارها پیشوا است. امام به معنى جلو نیز آمده است.
در لسان العرب براى واژه امام معانى بسيار ياد شده است.
همچنین امام به معنى مقتدا به کسى گفته مى شود که مردم با قصد و توجه خاص به سراغ او مى روند.
این نکته لازم به یاد آورى است که این واژه و جمع آن «ائمّه» درست دوازده بار در قرآن مجید آمده است! (هفت بار به صورت مفرد و پنج بار به صورت جمع).
۱. به معنى لوح محفوظ است
( وَ کُلُّ شَىْء اَحْصَیْناهُ فى إمام مُبین):
«و همه چیز را در کتاب آشکار کننده اى بر شمرده ایم »(1)
به خاطر اینکه در قیامت رهبر و پیشواى فرشتگان، براى سنجش ارزش اعمال انسانها است و همه از آن الهام مى گیرند
۲. یکبار نیز به معنى راه و جاده به کار رفته
( وَ إنَّهُما لَبِإمام مُبین): «این دو [قوم لوط و شعیب ] بر سر راه آشکار است!»(2)
زیرا انسان براى رسیدن به مقصود راه ها را مورد توجه قرار مى دهد.
۳.دوبار بر تورات اطلاق شده که پیشواى قوم یهود بود، مى فرماید:
( وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إماماً وَ رَحْمَةً:)
«و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود(نشانه هاى آنرا بیان کرد)».(3)
۴. در پنج مورد به پیشوایان صالح و الهى اطلاق گردیده مانند:
( قالَ إنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً:)
«خداوند به ابراهیم فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم»(4) و در جاى دیگر درباره گروهى از پیامبران مى فرماید:
( وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدوُنَ بِاَمْرِنا):
«و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مى کردند»(5)
همین مفهوم کلى و جامع در آیات 74 سوره «فرقان،» و 5 سوره «قصص،» و 24 سوره «سجده» نیز آمده است.
در یک مورد نیز به معنى پیشوایان کفر و ضلالت ذکر شده:
(فَقاتِلْوا اَئِمَّةَ الْکُفْرِ:)
«با پیشوایان کفر پیکار کنید».(6)
و در یک مورد بر مفهوم جامعى که امامان هدایت و ضلالت را هر دو شامل مى شود، نیز اطلاق گردیده است
( یَوْمَ نَدْعو کُلُّ اُناس بِاِمامِهِمْ):
«روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم».(7)
به هر حال موارد مختلف استعمال این واژه در قرآن درست دوازده مورد است.
* بحث امامت از کى آغاز شد؟
از آنچه در بحث قبل گفته شد پاسخ این سؤال روشن است; زیرا دیدگاه ها در مسأله «امامت» مختلف است، «فضل بن روزبهان» از علماى متعصب اهل سنت نویسنده «نهج الحق» که «الحقاق الحق » پاسخى بر آن است، چنین مى گوید: « اِنَّ مَبْحَث الاِمامَة عِنْدَ الاَشاعِرَة لَیْسَ مِنْ اُصُول الدّیانات و الْعَقایِد بَلْ هِىَ عِنْدَ الاَشاعِرَة مِنَ الْفُرُوع المُتَعَلَّقَة بِاَفْعال الْمُکَلِّفین »: «مبحث «امامت» نزد اشاعره، از اصول دینى و اعتقادى نیست، بلکه نزد آنان از فروع متعلق به افعال مکلفین است». (8)
سایر فرق اهل سنت نیز این نظر تفاوتى با اشاعره ندارند; چرا که همه آن را یکى از وظایف عملى مى شمرند که به خود مردم واگذار شده است.
تنها شیعه و پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام) و افراد کمى از اهل سنت مانند قاضى بیضاوى، و جمعى از پیروان او، آن را از اصول دین شمرده اند.(9)
دلیل آن روشن است، زیرا «امامت» نزد آنان یک منصب الهى است که باید از سوى خدا تعیین شود، ویکى از شرایط اصلى آن معصوم بودن است که هیچ کس جز خدا از آن آگاه نیست، و اعتقاد به امامان، همانند اعتقاد به پیامبر(صلى الله علیه وآله) که پایه گذار اصلى شریعت است، لازم است، ولى با این حال این سخن به آن معنى نیست که امامیه مخالفان خود را در «امامت» کافر بدانند; بلکه آنها تمام فرق مسلمین را مسلمان مى شمرند و همچون یک برادر اسلامى به آنها نگاه مى کنند، هر چند عقیده آنها را در مسأله «امامت» نمى پذیرند، از این رو گاهى اصول پنجگانه دین را به دو بخش تقسیم کرده
اول: سه اصل نخستین، یعنى اعتقاد به خدا و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و معاد را، اصول دین
دوم: اعتقاد به امامت و امامان، و مسأله عدل الهى را اصول مذهب مى داند. این سخن را با حدیثى از امام على بن موسى. الرضا(علیه السلام) که الهام بخش پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام)در مسأله «امامت» است پایان مى دهیم.
اِنِّ الاِمامَةَ زَمامُ الدّینِ وَ نَظامُ المُسْلِمینَ وَ صَلاحُ الدُّنیا وَ عَزِّ المؤمنینَ، اِنَّ الاِمامَةِ اُسُّ الاِسْلام النّامى و فَرعُهُ السّامى، بِالاِمامِ تَمامُ الصَّلاة وَالزَّکات وَالصَّیامَ و الْحجّ وَالْجَهاد وَ تَوْفیرُ الفیْئوَ الصَّدَقات و إِمضاءُ الْحُدود وَالاَحْکام، وَ مَنْعُ الثُّغُور و الأطْراف، اَلاِمامُ یَحِلُّ حَلالَ الله، وَ یَح
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّــدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ وأهْلِك أَعدَائَهُــــــــــــــم اَجمَعين
* عظمت مقام امامت در قرآن مجید
امام به معنى هر کسى است که اقتدا به او مى شود و در کارها پیشوا است. امام به معنى جلو نیز آمده است.
در لسان العرب براى واژه امام معانى بسيار ياد شده است.
همچنین امام به معنى مقتدا به کسى گفته مى شود که مردم با قصد و توجه خاص به سراغ او مى روند.
این نکته لازم به یاد آورى است که این واژه و جمع آن «ائمّه» درست دوازده بار در قرآن مجید آمده است! (هفت بار به صورت مفرد و پنج بار به صورت جمع).
۱. به معنى لوح محفوظ است
( وَ کُلُّ شَىْء اَحْصَیْناهُ فى إمام مُبین):
«و همه چیز را در کتاب آشکار کننده اى بر شمرده ایم »(1)
به خاطر اینکه در قیامت رهبر و پیشواى فرشتگان، براى سنجش ارزش اعمال انسانها است و همه از آن الهام مى گیرند
۲. یکبار نیز به معنى راه و جاده به کار رفته
( وَ إنَّهُما لَبِإمام مُبین): «این دو [قوم لوط و شعیب ] بر سر راه آشکار است!»(2)
زیرا انسان براى رسیدن به مقصود راه ها را مورد توجه قرار مى دهد.
۳.دوبار بر تورات اطلاق شده که پیشواى قوم یهود بود، مى فرماید:
( وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إماماً وَ رَحْمَةً:)
«و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود(نشانه هاى آنرا بیان کرد)».(3)
۴. در پنج مورد به پیشوایان صالح و الهى اطلاق گردیده مانند:
( قالَ إنّى جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً:)
«خداوند به ابراهیم فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم»(4) و در جاى دیگر درباره گروهى از پیامبران مى فرماید:
( وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدوُنَ بِاَمْرِنا):
«و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مى کردند»(5)
همین مفهوم کلى و جامع در آیات 74 سوره «فرقان،» و 5 سوره «قصص،» و 24 سوره «سجده» نیز آمده است.
در یک مورد نیز به معنى پیشوایان کفر و ضلالت ذکر شده:
(فَقاتِلْوا اَئِمَّةَ الْکُفْرِ:)
«با پیشوایان کفر پیکار کنید».(6)
و در یک مورد بر مفهوم جامعى که امامان هدایت و ضلالت را هر دو شامل مى شود، نیز اطلاق گردیده است
( یَوْمَ نَدْعو کُلُّ اُناس بِاِمامِهِمْ):
«روزى که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى خوانیم».(7)
به هر حال موارد مختلف استعمال این واژه در قرآن درست دوازده مورد است.
* بحث امامت از کى آغاز شد؟
از آنچه در بحث قبل گفته شد پاسخ این سؤال روشن است; زیرا دیدگاه ها در مسأله «امامت» مختلف است، «فضل بن روزبهان» از علماى متعصب اهل سنت نویسنده «نهج الحق» که «الحقاق الحق » پاسخى بر آن است، چنین مى گوید: « اِنَّ مَبْحَث الاِمامَة عِنْدَ الاَشاعِرَة لَیْسَ مِنْ اُصُول الدّیانات و الْعَقایِد بَلْ هِىَ عِنْدَ الاَشاعِرَة مِنَ الْفُرُوع المُتَعَلَّقَة بِاَفْعال الْمُکَلِّفین »: «مبحث «امامت» نزد اشاعره، از اصول دینى و اعتقادى نیست، بلکه نزد آنان از فروع متعلق به افعال مکلفین است». (8)
سایر فرق اهل سنت نیز این نظر تفاوتى با اشاعره ندارند; چرا که همه آن را یکى از وظایف عملى مى شمرند که به خود مردم واگذار شده است.
تنها شیعه و پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام) و افراد کمى از اهل سنت مانند قاضى بیضاوى، و جمعى از پیروان او، آن را از اصول دین شمرده اند.(9)
دلیل آن روشن است، زیرا «امامت» نزد آنان یک منصب الهى است که باید از سوى خدا تعیین شود، ویکى از شرایط اصلى آن معصوم بودن است که هیچ کس جز خدا از آن آگاه نیست، و اعتقاد به امامان، همانند اعتقاد به پیامبر(صلى الله علیه وآله) که پایه گذار اصلى شریعت است، لازم است، ولى با این حال این سخن به آن معنى نیست که امامیه مخالفان خود را در «امامت» کافر بدانند; بلکه آنها تمام فرق مسلمین را مسلمان مى شمرند و همچون یک برادر اسلامى به آنها نگاه مى کنند، هر چند عقیده آنها را در مسأله «امامت» نمى پذیرند، از این رو گاهى اصول پنجگانه دین را به دو بخش تقسیم کرده
اول: سه اصل نخستین، یعنى اعتقاد به خدا و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و معاد را، اصول دین
دوم: اعتقاد به امامت و امامان، و مسأله عدل الهى را اصول مذهب مى داند. این سخن را با حدیثى از امام على بن موسى. الرضا(علیه السلام) که الهام بخش پیروان مکتب اهلبیت(علیهم السلام)در مسأله «امامت» است پایان مى دهیم.
اِنِّ الاِمامَةَ زَمامُ الدّینِ وَ نَظامُ المُسْلِمینَ وَ صَلاحُ الدُّنیا وَ عَزِّ المؤمنینَ، اِنَّ الاِمامَةِ اُسُّ الاِسْلام النّامى و فَرعُهُ السّامى، بِالاِمامِ تَمامُ الصَّلاة وَالزَّکات وَالصَّیامَ و الْحجّ وَالْجَهاد وَ تَوْفیرُ الفیْئوَ الصَّدَقات و إِمضاءُ الْحُدود وَالاَحْکام، وَ مَنْعُ الثُّغُور و الأطْراف، اَلاِمامُ یَحِلُّ حَلالَ الله، وَ یَح
۱۰.۸k
۲۹ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.