من که خود افسانه میپرداختم عاقبت افسانه مردم شدم ای سکوت، ای مادر فریادها ساز جانم از تو پرآوازه بود تا در آغوش تو راهی داشتم چون شراب کهنه، شعرم تازه بود
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.