عروسی دازایو و چویا 😹 😻 👇 👇
عروسی دازایو و چویا 😹 😻 👇 👇
نویسنده ها:PARI_SAN @twilight_av@
خووب...پس از سالها تکلیف سرنوشت این دو عاشق (که خیلی هم بهم میان 😂 😎 ) با خواستگاری دازای از چویا با مهریه ۱۰۰۰۰۰ شیشه مشروب و ۲۲ سکه بهار آزادی روشن گردید 😏
و حالا پس از جشن های شیرینی خورون حنا بندون جهاز و برون و ...... میخواهند محل عروسی را انتخاب نمایند
دازای:چویا بیا
چویا:چته باز؟
دازای:بیا اینو نگاااا
*و اشاره ای به لپ تاپ میکند*
*چویا در حالی دست هایش را خشک میکند*:خب که چی؟
دازای:اینجا عروسی بگیریم؟
چویا:نع
دازای:منم خوشم اومد پس میگیریم
چویا:مرسی که میرینی به نظرم 😐
دازای:خاهش 😄
چویا:شرط میزاریم پس
دازای:باشععع
چویا:سره ....مممممم.چیزه
دازای:بگو
چویا:نومودونم
دازای:....
چویا:اها.سر هر کی مشروب خورد و مست نکرد
دازای:من که استادم
چویا:هوففف
*و شما که چویا رو میشناسین پا میشن میرن جایی که دازای گفته بود*
درهمین حین مهمونها کهکارت دعوت گرفته بودن:موری_سنسه:الیس چان توروخدا فقط یه بار بپوش *بعد از قرنها التماس
الیس:باشه فقط سهم کیکتو تو عروسی میدی بمن
موری:😐
*آتسوشی و آکو رفتن تا برای خرید وسایل کیک*
آتسوشی:بنظرت توت فرنگی بخریم یا شکلاتی؟
آکو: شکلاتی
آتسوشی:باشه پس توت فرنگی برمیدارم
آکو : خاعک :|
آکوتاگاوا:شاید توت فرنگی دوس نداشتع باشن
آتسوشی:من که دوس دارم
آکوتاگاوا:بیشعور.
آتسوشی:چیزی گفتی؟
آکوتاگاوا:بیشعوررررررر
آتسوشی:اها نگفتی
آکوتاگاوا:کر شدی؟
آتسوشی:بیا دیه آکو
آکوتاگاوا:موندم چرا توی اسکل رو دعوت کردن
*آتسوشی لبخند ملیحی میزند* 😊 😅
آتسوشی :میدونی آکو...منم عاشقتم
آکوتاگاوا:من با تو ازدواج نمیکنم
آتسوشی:خب هنوز زوده درک میکنم
آکوتاگاوا:نجاتم بدین
آکو:کمک کمک نجاتم بدین این دیوونه میخواد منو بگیره 😲
آتسوشی : عجب اسکلیه 😑 تو از من بزرگتری
ادامه در پستهایه بعدی 😂
نویسنده ها:PARI_SAN @twilight_av@
خووب...پس از سالها تکلیف سرنوشت این دو عاشق (که خیلی هم بهم میان 😂 😎 ) با خواستگاری دازای از چویا با مهریه ۱۰۰۰۰۰ شیشه مشروب و ۲۲ سکه بهار آزادی روشن گردید 😏
و حالا پس از جشن های شیرینی خورون حنا بندون جهاز و برون و ...... میخواهند محل عروسی را انتخاب نمایند
دازای:چویا بیا
چویا:چته باز؟
دازای:بیا اینو نگاااا
*و اشاره ای به لپ تاپ میکند*
*چویا در حالی دست هایش را خشک میکند*:خب که چی؟
دازای:اینجا عروسی بگیریم؟
چویا:نع
دازای:منم خوشم اومد پس میگیریم
چویا:مرسی که میرینی به نظرم 😐
دازای:خاهش 😄
چویا:شرط میزاریم پس
دازای:باشععع
چویا:سره ....مممممم.چیزه
دازای:بگو
چویا:نومودونم
دازای:....
چویا:اها.سر هر کی مشروب خورد و مست نکرد
دازای:من که استادم
چویا:هوففف
*و شما که چویا رو میشناسین پا میشن میرن جایی که دازای گفته بود*
درهمین حین مهمونها کهکارت دعوت گرفته بودن:موری_سنسه:الیس چان توروخدا فقط یه بار بپوش *بعد از قرنها التماس
الیس:باشه فقط سهم کیکتو تو عروسی میدی بمن
موری:😐
*آتسوشی و آکو رفتن تا برای خرید وسایل کیک*
آتسوشی:بنظرت توت فرنگی بخریم یا شکلاتی؟
آکو: شکلاتی
آتسوشی:باشه پس توت فرنگی برمیدارم
آکو : خاعک :|
آکوتاگاوا:شاید توت فرنگی دوس نداشتع باشن
آتسوشی:من که دوس دارم
آکوتاگاوا:بیشعور.
آتسوشی:چیزی گفتی؟
آکوتاگاوا:بیشعوررررررر
آتسوشی:اها نگفتی
آکوتاگاوا:کر شدی؟
آتسوشی:بیا دیه آکو
آکوتاگاوا:موندم چرا توی اسکل رو دعوت کردن
*آتسوشی لبخند ملیحی میزند* 😊 😅
آتسوشی :میدونی آکو...منم عاشقتم
آکوتاگاوا:من با تو ازدواج نمیکنم
آتسوشی:خب هنوز زوده درک میکنم
آکوتاگاوا:نجاتم بدین
آکو:کمک کمک نجاتم بدین این دیوونه میخواد منو بگیره 😲
آتسوشی : عجب اسکلیه 😑 تو از من بزرگتری
ادامه در پستهایه بعدی 😂
۱۵.۸k
۲۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.