رمان شیطنت در راه عشق
رمان شیطنت در راه عشق
پارت_۳۵
منم رفتم ماشینمو پارک کردمو پیاده شدم
یه حیاط بی نهایت بزرگ که قسمت اولش چند تا ماشین پارک شده بود که بنظرم همه برای سورن بود
دو طرف ویلا استخر بود وسطش پله میخورد قسمتی از نمای ویلا شیشه بود و این خیلی قشنگ ترش کرده بود
کلا بی نظیر بود
رفتم داخل! او او اینجارو یه سوت زدمو رو به سورن گفتم
_بایا ایول خوشم اومد
یه لبخند زدو از پله ها رفت بالا داشتم دورو اطرافو میدیدم که از اون بالا صدام زد
بدو بدو از پله ها رفتم بالا،بالا ۴ تا اتاق خواب داشت
سورن یه یکی اشاره کرد و گفت
_این اتاق منه
بعد به اتاق رو به روش اشاره کرد و گفت
_اینم اتاق تو فقط ترکیبش ابی و یجورایی پسرونه است اگ دوست ن....
وسط حرفش پریدمو گفتم
_نه نه من کلا پسرونه بیشتر دوست دارم بعد با ذوق بهش نگاه کردم
با جشمای قد گردو داشت نگام میکرد که دستمو اوردم بالا و گفتم
_بابای
رفتم تو اتاقم
اوووووم عجب اتاقیه،حتی از اتاقی که تو خونه رامتین داشتم انقدر خوشم نیومده بود
رفتم رو تخت نشستم یکم به دور و اطراف نگاه کردم
یهو بلند شدم رفتم درو قفل کردم
با خنده دستامو بهم کوبیدم بدو بدو رفتم رو تخت
بوم بوم میپریدم"همه با هم یار دبستانیه من"
در کمد ها رو باز کردم،چند تا شرتک که روشون زیب و جیب داشت کرمی با دوتا بلوز که یه طرف استین داشت یه طرف نداشت!
جلَل جالب!
بپوشم؟؟اوووم اول بهتره برم دوش بگیرم بعد بپوشمو لالا
لباسمو در اوردمو رفتم تو حموم او مای قاد،اینجارو باش جون میده واسه..."آ آ باز منحرف شدین!؟لابد یارانه هم میگیرین!منظورم این بود صداتو بزاری پس کلت اینجا کنسرت اجرا کنی
عجب انعکاسی داره!"
بدبختی رو با رسم شکل به من توضیح بدین؟؟
بدبختی یعنی بری حموم کلی ازش تعریف کنی ملت هم منحرف شن بعد اونوقت وقتی دو تُن کف رو سرته اب قطع شه! شما بگید من با چی خودمو بزنم!
خواستم با مشت و لگد بزنم به در که سورن متوجه شه،ولی بعد فهمیدم درو قفل کردم.
منو این همه خوشبختی محاله محاله
مجبور شدم با همون سرو شکل بیام بیرون درو اروم باز کردم جوری که فقط چشمام معلوم بود داد زدم
_سورن؟
جواب نداد،دوباره
_سورن
_ها
_بیا
صدای پاهاشو که شنیدم درو بستمو قفل کردم
زد به در _کرم داری صدا میکنی بعد درو میبندی؟!
_خاموش باش من الان نافرم گیر افتادم!
_یعنی چی؟!
_یعنی الان رو سرم کفه ابم قطع شد
یهو از پشت در ترکید
داد زدم_بپا نپوکی؟!
_خب انتظار داری چکار کنم؟
چیزی نگفتم
_رها زنده ای یا مُردی؟؟
_نخیر زنده ام اسکل پِلشت،من الان چکار کنم
_گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
_ایشالا حلوا تورو بخورم با این پیشنهادت
دوباره ترکید!
ای خدا
سورن رفت منم قفل درو باز کردم فقط بستمش
پارت_۳۵
منم رفتم ماشینمو پارک کردمو پیاده شدم
یه حیاط بی نهایت بزرگ که قسمت اولش چند تا ماشین پارک شده بود که بنظرم همه برای سورن بود
دو طرف ویلا استخر بود وسطش پله میخورد قسمتی از نمای ویلا شیشه بود و این خیلی قشنگ ترش کرده بود
کلا بی نظیر بود
رفتم داخل! او او اینجارو یه سوت زدمو رو به سورن گفتم
_بایا ایول خوشم اومد
یه لبخند زدو از پله ها رفت بالا داشتم دورو اطرافو میدیدم که از اون بالا صدام زد
بدو بدو از پله ها رفتم بالا،بالا ۴ تا اتاق خواب داشت
سورن یه یکی اشاره کرد و گفت
_این اتاق منه
بعد به اتاق رو به روش اشاره کرد و گفت
_اینم اتاق تو فقط ترکیبش ابی و یجورایی پسرونه است اگ دوست ن....
وسط حرفش پریدمو گفتم
_نه نه من کلا پسرونه بیشتر دوست دارم بعد با ذوق بهش نگاه کردم
با جشمای قد گردو داشت نگام میکرد که دستمو اوردم بالا و گفتم
_بابای
رفتم تو اتاقم
اوووووم عجب اتاقیه،حتی از اتاقی که تو خونه رامتین داشتم انقدر خوشم نیومده بود
رفتم رو تخت نشستم یکم به دور و اطراف نگاه کردم
یهو بلند شدم رفتم درو قفل کردم
با خنده دستامو بهم کوبیدم بدو بدو رفتم رو تخت
بوم بوم میپریدم"همه با هم یار دبستانیه من"
در کمد ها رو باز کردم،چند تا شرتک که روشون زیب و جیب داشت کرمی با دوتا بلوز که یه طرف استین داشت یه طرف نداشت!
جلَل جالب!
بپوشم؟؟اوووم اول بهتره برم دوش بگیرم بعد بپوشمو لالا
لباسمو در اوردمو رفتم تو حموم او مای قاد،اینجارو باش جون میده واسه..."آ آ باز منحرف شدین!؟لابد یارانه هم میگیرین!منظورم این بود صداتو بزاری پس کلت اینجا کنسرت اجرا کنی
عجب انعکاسی داره!"
بدبختی رو با رسم شکل به من توضیح بدین؟؟
بدبختی یعنی بری حموم کلی ازش تعریف کنی ملت هم منحرف شن بعد اونوقت وقتی دو تُن کف رو سرته اب قطع شه! شما بگید من با چی خودمو بزنم!
خواستم با مشت و لگد بزنم به در که سورن متوجه شه،ولی بعد فهمیدم درو قفل کردم.
منو این همه خوشبختی محاله محاله
مجبور شدم با همون سرو شکل بیام بیرون درو اروم باز کردم جوری که فقط چشمام معلوم بود داد زدم
_سورن؟
جواب نداد،دوباره
_سورن
_ها
_بیا
صدای پاهاشو که شنیدم درو بستمو قفل کردم
زد به در _کرم داری صدا میکنی بعد درو میبندی؟!
_خاموش باش من الان نافرم گیر افتادم!
_یعنی چی؟!
_یعنی الان رو سرم کفه ابم قطع شد
یهو از پشت در ترکید
داد زدم_بپا نپوکی؟!
_خب انتظار داری چکار کنم؟
چیزی نگفتم
_رها زنده ای یا مُردی؟؟
_نخیر زنده ام اسکل پِلشت،من الان چکار کنم
_گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
_ایشالا حلوا تورو بخورم با این پیشنهادت
دوباره ترکید!
ای خدا
سورن رفت منم قفل درو باز کردم فقط بستمش
۱۶.۵k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.