دختر دهقانی برای اقرار به گناه نزد کشیش رفت، و با ترس گفت
دختر دهقانی برای اقرار به گناه نزد کشیش رفت، و با ترس گفت، من گناه بزرگی مرتکب شدم! و از گفتنش خجالت میکشم
کشیش گفت خداوند بخشنده و مهربان است خجالت نکش و حرف بزن
دختر گفت :
یک سبد سیب دزدیدهام!
کشیش گفت اینکه گناه بزرگی نیست!
به اندازه تعداد سیبها استغفار و توبه کن تا گناهت بخشیده شود.
دختر گفت:
اما یک سبد سیب را از باغ کشیش
دزدیدهام.
کشیش تکانی خورد و گفت:
پس گناهت به این راحتی ها بخشیده
نمیشود! باید علاوه بر توبه و استغفار
ده سکه هم به کلیسا بپردازی.... #فردوس_برین
کشیش گفت خداوند بخشنده و مهربان است خجالت نکش و حرف بزن
دختر گفت :
یک سبد سیب دزدیدهام!
کشیش گفت اینکه گناه بزرگی نیست!
به اندازه تعداد سیبها استغفار و توبه کن تا گناهت بخشیده شود.
دختر گفت:
اما یک سبد سیب را از باغ کشیش
دزدیدهام.
کشیش تکانی خورد و گفت:
پس گناهت به این راحتی ها بخشیده
نمیشود! باید علاوه بر توبه و استغفار
ده سکه هم به کلیسا بپردازی.... #فردوس_برین
۸.۶k
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹