معرفی کتاب : شهر خرس ها
#معرفی_کتاب : شهر خرسها
نویسنده: فردریک بکمن
متوجم: سبا هاشمی نسب
انتشارات: چترنگ
رمان دربارهی شهر کوچکی در اعماق جنگل به نام بیورنستاده. مردم شهر سرنوشت خودشون رو وابسته به هاکی میدونن و اعتقاد دارن هاکی فردا رو بهتر از امروز خواهد کرد. مسابقات نیمه نهایی ملی فرا میرسه و چشم امید مردم شهر به تیم جوانانه. بازیکنان تیم با لقب خرسهای بیورنستاد شناخته میشن. بیورنستاد شهر خرسهاست و کسی که نخواد خرس باشه توی بیرونستاد جایی نداره. رابطهی شکل گرفته بین کاپیتان تیم جوانان و دختر مدیرکل باشگاه هاکی، اتفاقات دیگهای رو رقم میزنه و کاپیتان تیم نمیتونه تو مسابقهی نیمه نهایی ملی شرکت کنه.
...
درواقع عصر یکی از روزهای پایانی مارس، نوجوانی یک تفنگ دولول برمیداره و به جنگل میره. تفنگ رو روی پیشونی کس دیگهای میذاره و ماشه رو میکشه.
همینطور که پیش میرفتم یاد جملات اول کتاب میفتادم و می گفتم خوب کجاست اون نوجوونی که تفنگ دولول برمیداره؟! و با یه چیز غیر منتظره مواجه شدم. این کتاب احساساتم رو به تلاطم درآورد. نویسنده دنیا رو با تمام حقیقتهاش، با ماجرایی به مردم نشون میده. از معدود کتابیهایی بود که من طرفدار آدمهای خوب بودم و ذهنم رو حسابی درگیر کرد.
این کتاب فقط تخیل یک نویسندهست؛ اما خدای من ماجرای این کتاب بارها و بارها تو دنیا داره اتفاق میفته و ما نه تنها سکوت میکنیم، بلکه از ناحق هم پیروی میکنیم.
فهمیدم اگه دنیا فکر میکنه یک قشر ارزشش کمتره، سخته خلافشو بهش ثابت کنی و غیر ممکنه که خلافش رو به "خیلیها" ثابت کنی. اما بعضیها هستن که با صدای یک نفر به خودشون میان. پس فکر نمیکنم با سکوت نکردن شخصیت آرومم بره زیر سوال.
خیلی چیزها هست که آدم بخواد یادبگیره، گفتنش آسونه ولی نامبردنش سخته. این کتاب هم تصمیم من رو برای سکوت کردن عوض کرد. گاهی باید حرف بزنی، گاهی فریاد.
ادامهی این رمان با ماجرایی مجزا با عنوان "ما در برابر شما" منتشر شده (نشر چترنگ هنوز منترش نکرده)
تیکههایی از کتاب:
○شاید تو فرشته نباشی بنجامین، این رو میدونم. اما خدای من؛ تو الگو کم نداشتی. بهترین ویژگیهای تو از اینجا میان که توی یه خونه پر از زن بزرگ شدی.
○زمان زیادی لازم نیست تا یکدیگر را راضی کنیم که شخصی را دیگر مثل یک شخص نبینیم. و وقتی عدهی زیادی به قدر کافی ساکت مانده باشند، تنها چند صدا کافی است تا اینطور القا کند که همه در حال فریاد کشیدن اند.
دوسِتان دلوم اندازه تونل مخفی هاگوارتز که سال آخر نویل از طریق اون اومد دنبال هری و هرمیون و رون؛ براتون تنگ شده بود😁💙
تو ذات پاکم نیست نوشتن کپشن کوتاه!
#آسیمو #کتاب #هاگوارتز #کتابخوانی
نویسنده: فردریک بکمن
متوجم: سبا هاشمی نسب
انتشارات: چترنگ
رمان دربارهی شهر کوچکی در اعماق جنگل به نام بیورنستاده. مردم شهر سرنوشت خودشون رو وابسته به هاکی میدونن و اعتقاد دارن هاکی فردا رو بهتر از امروز خواهد کرد. مسابقات نیمه نهایی ملی فرا میرسه و چشم امید مردم شهر به تیم جوانانه. بازیکنان تیم با لقب خرسهای بیورنستاد شناخته میشن. بیورنستاد شهر خرسهاست و کسی که نخواد خرس باشه توی بیرونستاد جایی نداره. رابطهی شکل گرفته بین کاپیتان تیم جوانان و دختر مدیرکل باشگاه هاکی، اتفاقات دیگهای رو رقم میزنه و کاپیتان تیم نمیتونه تو مسابقهی نیمه نهایی ملی شرکت کنه.
...
درواقع عصر یکی از روزهای پایانی مارس، نوجوانی یک تفنگ دولول برمیداره و به جنگل میره. تفنگ رو روی پیشونی کس دیگهای میذاره و ماشه رو میکشه.
همینطور که پیش میرفتم یاد جملات اول کتاب میفتادم و می گفتم خوب کجاست اون نوجوونی که تفنگ دولول برمیداره؟! و با یه چیز غیر منتظره مواجه شدم. این کتاب احساساتم رو به تلاطم درآورد. نویسنده دنیا رو با تمام حقیقتهاش، با ماجرایی به مردم نشون میده. از معدود کتابیهایی بود که من طرفدار آدمهای خوب بودم و ذهنم رو حسابی درگیر کرد.
این کتاب فقط تخیل یک نویسندهست؛ اما خدای من ماجرای این کتاب بارها و بارها تو دنیا داره اتفاق میفته و ما نه تنها سکوت میکنیم، بلکه از ناحق هم پیروی میکنیم.
فهمیدم اگه دنیا فکر میکنه یک قشر ارزشش کمتره، سخته خلافشو بهش ثابت کنی و غیر ممکنه که خلافش رو به "خیلیها" ثابت کنی. اما بعضیها هستن که با صدای یک نفر به خودشون میان. پس فکر نمیکنم با سکوت نکردن شخصیت آرومم بره زیر سوال.
خیلی چیزها هست که آدم بخواد یادبگیره، گفتنش آسونه ولی نامبردنش سخته. این کتاب هم تصمیم من رو برای سکوت کردن عوض کرد. گاهی باید حرف بزنی، گاهی فریاد.
ادامهی این رمان با ماجرایی مجزا با عنوان "ما در برابر شما" منتشر شده (نشر چترنگ هنوز منترش نکرده)
تیکههایی از کتاب:
○شاید تو فرشته نباشی بنجامین، این رو میدونم. اما خدای من؛ تو الگو کم نداشتی. بهترین ویژگیهای تو از اینجا میان که توی یه خونه پر از زن بزرگ شدی.
○زمان زیادی لازم نیست تا یکدیگر را راضی کنیم که شخصی را دیگر مثل یک شخص نبینیم. و وقتی عدهی زیادی به قدر کافی ساکت مانده باشند، تنها چند صدا کافی است تا اینطور القا کند که همه در حال فریاد کشیدن اند.
دوسِتان دلوم اندازه تونل مخفی هاگوارتز که سال آخر نویل از طریق اون اومد دنبال هری و هرمیون و رون؛ براتون تنگ شده بود😁💙
تو ذات پاکم نیست نوشتن کپشن کوتاه!
#آسیمو #کتاب #هاگوارتز #کتابخوانی
۶.۹k
۰۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.