رمان
پارت-۲😍
کارم ک تمام شد از شرکت زدم بیرون و سوار ماشین شدم بارون روی شیشه ی ماشین شلاق میزد فاصله زیادی بین شرکت و عمارت بود.ظبط ماشین رو روشن کردم و یه اهنگ کلاسیک پخش شد.همیشه اهنگای کلاسیک گوش میدادم غرق اهنگ و رانندگی بودم ک حس کردم ماشین با چیزی برخورد کرد ترمز رو محکم زدم و ایستادم از ماشین پیاده شدم ک دیدم دختری دختری توی گِلا وسط خیابون قلت خورده و تماما گلی شده بود
نزدیکش شدم ک مُچ پاشو گرفته بود و ناله میکرد با نزدیک شدنم بهش سرشو بالا اورد و تو چشام زل زد روی پیشونیش خراش افتاده بود عجبااااا اینبار ی دخترو جسمن داغون کردم
صدای دخترو درامد اولش فکر کردم لاله ها
_هوی مگه کوری ادم ب این گندگی نمیبینی حالا ک زدی داغونم کردی بس نبود عین بز زل زدی بهم ای ای مچ پام داغون شد
صداش مث چَکوشی بود ک میزد رو مخم رگ شیقیقه هام زده بود بیرون من اگه این دختره رو هم میکشتم حق حرف زدن نداشت دوباره دهن باز کرد
_الان دیگه مطمعن شدم کوری مگه نمیبینی افتادم زمین
تازه فهمیدم دردش چیه؟!
خب حالا ک میخاد بلندش کنم باشه، رفتم کنارش و بی حرف دستمو دور کمرش حلقه کردم ک یهو جیغش رفت هوا
_عوضی داری چ غلطی میکنی دستتو بکش
نگاهی سرد ب چشاش انداختم حس کردم تو چشام اسیرش کردم ی یهو صداش رف هوا
_میگم ولم کن دستتو بکش
عصبی ولی در عین حال خونسرد سرمو سمت گوشش بردم ک اروم گفتم؛مگه نمیخوای بغلت کنم؟کی میدونه شاید عمدن خودتو خودتو جلو ماشین پرت کردی ک بهم بچسبی،ببین بچه من امسال تورو خوب میشناسم
دختره با چشای گشاد نگام میکرد ک توی ی لحظه سمت راست صورتم داغ شد وقتی ب خودم امدم کار از کار گذاشته بود و دختره زیر دست پام بود این دختر چطور جرعت کرد بامن با ارشیا انور سیلی بزنه باید نقاص کارشو پس میداد رومو ازش گرفتم و ب سمت ماشین رفتم و با صدای بلند گفتم:اگه این کاره نبودی ساعت ۱۲شب توی خیابونا پرسه نمیزدی با ی پوزخند سوار شدم و راه افتادم
****************************************************
ترنم:
بزور خودمو از روی زمین بلند کردم کل بدنم درد میکرد و سرم تیر میکشید ب سمت خونه راه رفتم فاصله خونه تا اینجا فقط ی خیابون بود.اروم کلید رو توی در انداختم و داخل شدم طاها با صورت نگرارن امد کنارم
طاها:ترنم این چ سرو وضعیه؟چرا اینطور شدی؟حالت خوبه خواهرم؟
بیچاره از نگرانی امون نمیداد حرف بزنم
_خوبم داداش ی تصاف کوچیک کردم الان خوبم باور کن خوبم من میرم استراحت کنم شب بخیر
خواست حرف بزنه ک گفتم:داداش بزار واسه فردا
حرفی نزد داخل اتاقم شدم و مستقیم رفتم حمام زیر دوش نشستم با هرتکونی ی جام درد میگرفت بیشتر از این حرفای اون عوضیه اشغال حالمو بد میکرد صداش توی گوشم میپیچید یعنی چی توام هرزه ایی یعنی چی ک تو اون کاره ایی یعنی چی ک عمدن خودتو انداختی جلو ماشین اخه بدونی ک منو بشناسه چرا راجبم همچین حرفایی زده بیخیال با درد از حمام امدم بیرون و روی تخت نشستم و ی قرص مسکن خوردم و دراز کشیدم با صدای گوشیم چشامو باز کردم
عه گوشیه عزیزممممممم وایییی گوشیم سالمه خداروشکر اون روانی گوشی عزیزمو مث خودم داغون نکرد با خوشحالی گوشی رو گرفتم دستم ک لبخندم تبدیل ب تعجب شد عجب!
شبنم صالحی بعد کنکور ب من زنگ نزده بود گوشی رو جواب دادم
شبنم:الو سلام ترنم جان خوبی؟
_سلام شبنم جان خوبم تو خوبی؟
شبنم:خوبم میدونم تعجب کردی زنگ زدم خاستم راجب چیزی بهت پیشنهاد بدم
_ راجب چی عزیزم!
شینم:ترنم جان از بچه ها شنیدم چند وقت دنبال کار میگردی زنگ زدم بگم من امروز متاسفانه اخراج شدم ک رئیسم مجبورم کرد تا فردا ی نفرو جای خودم بزار
_کارت چی بود شبنم!
شبنم:من منشی بودم.توروخدا ترنم قبول کن هم واسه تو خوبه هم من تازه رئیسشم ارشیا اونور همون مهندس معروف تهران قبول میکنی؟
_شرایط کارش چیه؟
شبنم:شرایط اینکه تا یکسال باید منشی باشی و اونجا کار کنی ۱میلیون حقوقشه بیمه هم هستی جاشم عالیه فقط...
_فقط چی؟
شبنم:این ارشیا خان یکم بداخلاقه یکمم ن خیلی باید مراعت کنی اگه قبول میکنی ک فردا صبح بیا شرکت مهندسی رادیس
_باشه قبول میکنم
با خدافظی گوشی رو قطع کردم واقعا من ب این کار احتیاج داشتم از اون پول برای درمان طاها و اجاره خونه نیاز داشتم
خداروشکر کردم و روی تخت خابیدم نمیدونم چقد گذشت ک چشام سنگین شد.
کارم ک تمام شد از شرکت زدم بیرون و سوار ماشین شدم بارون روی شیشه ی ماشین شلاق میزد فاصله زیادی بین شرکت و عمارت بود.ظبط ماشین رو روشن کردم و یه اهنگ کلاسیک پخش شد.همیشه اهنگای کلاسیک گوش میدادم غرق اهنگ و رانندگی بودم ک حس کردم ماشین با چیزی برخورد کرد ترمز رو محکم زدم و ایستادم از ماشین پیاده شدم ک دیدم دختری دختری توی گِلا وسط خیابون قلت خورده و تماما گلی شده بود
نزدیکش شدم ک مُچ پاشو گرفته بود و ناله میکرد با نزدیک شدنم بهش سرشو بالا اورد و تو چشام زل زد روی پیشونیش خراش افتاده بود عجبااااا اینبار ی دخترو جسمن داغون کردم
صدای دخترو درامد اولش فکر کردم لاله ها
_هوی مگه کوری ادم ب این گندگی نمیبینی حالا ک زدی داغونم کردی بس نبود عین بز زل زدی بهم ای ای مچ پام داغون شد
صداش مث چَکوشی بود ک میزد رو مخم رگ شیقیقه هام زده بود بیرون من اگه این دختره رو هم میکشتم حق حرف زدن نداشت دوباره دهن باز کرد
_الان دیگه مطمعن شدم کوری مگه نمیبینی افتادم زمین
تازه فهمیدم دردش چیه؟!
خب حالا ک میخاد بلندش کنم باشه، رفتم کنارش و بی حرف دستمو دور کمرش حلقه کردم ک یهو جیغش رفت هوا
_عوضی داری چ غلطی میکنی دستتو بکش
نگاهی سرد ب چشاش انداختم حس کردم تو چشام اسیرش کردم ی یهو صداش رف هوا
_میگم ولم کن دستتو بکش
عصبی ولی در عین حال خونسرد سرمو سمت گوشش بردم ک اروم گفتم؛مگه نمیخوای بغلت کنم؟کی میدونه شاید عمدن خودتو خودتو جلو ماشین پرت کردی ک بهم بچسبی،ببین بچه من امسال تورو خوب میشناسم
دختره با چشای گشاد نگام میکرد ک توی ی لحظه سمت راست صورتم داغ شد وقتی ب خودم امدم کار از کار گذاشته بود و دختره زیر دست پام بود این دختر چطور جرعت کرد بامن با ارشیا انور سیلی بزنه باید نقاص کارشو پس میداد رومو ازش گرفتم و ب سمت ماشین رفتم و با صدای بلند گفتم:اگه این کاره نبودی ساعت ۱۲شب توی خیابونا پرسه نمیزدی با ی پوزخند سوار شدم و راه افتادم
****************************************************
ترنم:
بزور خودمو از روی زمین بلند کردم کل بدنم درد میکرد و سرم تیر میکشید ب سمت خونه راه رفتم فاصله خونه تا اینجا فقط ی خیابون بود.اروم کلید رو توی در انداختم و داخل شدم طاها با صورت نگرارن امد کنارم
طاها:ترنم این چ سرو وضعیه؟چرا اینطور شدی؟حالت خوبه خواهرم؟
بیچاره از نگرانی امون نمیداد حرف بزنم
_خوبم داداش ی تصاف کوچیک کردم الان خوبم باور کن خوبم من میرم استراحت کنم شب بخیر
خواست حرف بزنه ک گفتم:داداش بزار واسه فردا
حرفی نزد داخل اتاقم شدم و مستقیم رفتم حمام زیر دوش نشستم با هرتکونی ی جام درد میگرفت بیشتر از این حرفای اون عوضیه اشغال حالمو بد میکرد صداش توی گوشم میپیچید یعنی چی توام هرزه ایی یعنی چی ک تو اون کاره ایی یعنی چی ک عمدن خودتو انداختی جلو ماشین اخه بدونی ک منو بشناسه چرا راجبم همچین حرفایی زده بیخیال با درد از حمام امدم بیرون و روی تخت نشستم و ی قرص مسکن خوردم و دراز کشیدم با صدای گوشیم چشامو باز کردم
عه گوشیه عزیزممممممم وایییی گوشیم سالمه خداروشکر اون روانی گوشی عزیزمو مث خودم داغون نکرد با خوشحالی گوشی رو گرفتم دستم ک لبخندم تبدیل ب تعجب شد عجب!
شبنم صالحی بعد کنکور ب من زنگ نزده بود گوشی رو جواب دادم
شبنم:الو سلام ترنم جان خوبی؟
_سلام شبنم جان خوبم تو خوبی؟
شبنم:خوبم میدونم تعجب کردی زنگ زدم خاستم راجب چیزی بهت پیشنهاد بدم
_ راجب چی عزیزم!
شینم:ترنم جان از بچه ها شنیدم چند وقت دنبال کار میگردی زنگ زدم بگم من امروز متاسفانه اخراج شدم ک رئیسم مجبورم کرد تا فردا ی نفرو جای خودم بزار
_کارت چی بود شبنم!
شبنم:من منشی بودم.توروخدا ترنم قبول کن هم واسه تو خوبه هم من تازه رئیسشم ارشیا اونور همون مهندس معروف تهران قبول میکنی؟
_شرایط کارش چیه؟
شبنم:شرایط اینکه تا یکسال باید منشی باشی و اونجا کار کنی ۱میلیون حقوقشه بیمه هم هستی جاشم عالیه فقط...
_فقط چی؟
شبنم:این ارشیا خان یکم بداخلاقه یکمم ن خیلی باید مراعت کنی اگه قبول میکنی ک فردا صبح بیا شرکت مهندسی رادیس
_باشه قبول میکنم
با خدافظی گوشی رو قطع کردم واقعا من ب این کار احتیاج داشتم از اون پول برای درمان طاها و اجاره خونه نیاز داشتم
خداروشکر کردم و روی تخت خابیدم نمیدونم چقد گذشت ک چشام سنگین شد.
۱۱.۵k
۲۲ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.