قدِ خاموشی یک زیر گذر ، غمگینم
قدِ خاموشی یک زیر گذر ، غمگینم
مثل گنجشک ( که خورده به سپر ) غمگینم!
رفتم از دست و نیاورد به دستم ، دستی
من ازین دست "مکرر" ، چه قَدَر غمگینم!
سرو ماندم که جگر گوشهی پاییز شوم
طلبیدند فقط سایه و بر ... غمگینم!
به چه دردی بخورد خیرهی خود رو؟- آتش!
آب - ناخوردهام و خورده- تبر ... غمگینم!
سگی آن توست که هر روز ، مرا میگیرد
چه خبر آینه جان؟ - هیچ خبر! غمگینم!
سرد و گرم است زمینی که در آن میشکنم
آه... تقصیر کسی نیست اگر غمگینم!
من به اندازهی تنهایی تنها ، زخمم
مثل یک فاحشهی تجربه گر غمگینم!
زندگی سگی و صبر عظیم شتری
«یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم» ... !
مثل گنجشک ( که خورده به سپر ) غمگینم!
رفتم از دست و نیاورد به دستم ، دستی
من ازین دست "مکرر" ، چه قَدَر غمگینم!
سرو ماندم که جگر گوشهی پاییز شوم
طلبیدند فقط سایه و بر ... غمگینم!
به چه دردی بخورد خیرهی خود رو؟- آتش!
آب - ناخوردهام و خورده- تبر ... غمگینم!
سگی آن توست که هر روز ، مرا میگیرد
چه خبر آینه جان؟ - هیچ خبر! غمگینم!
سرد و گرم است زمینی که در آن میشکنم
آه... تقصیر کسی نیست اگر غمگینم!
من به اندازهی تنهایی تنها ، زخمم
مثل یک فاحشهی تجربه گر غمگینم!
زندگی سگی و صبر عظیم شتری
«یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم» ... !
۵.۸k
۱۳ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.