هانا: چرا همه چی قاطی پاتی شد؟!
هانا: چرا همه چی قاطی پاتی شد؟!
ته: عجب خاندانی داریم ما!
کوک: عررررر 😐
جیمین: ههه
کاترین یه نگاهی به جیمین انداخت
کاترین: پسرم حالت خوبه؟!
جیمین: اره من خوبم
کاترین : بخند مث همیشه
جیمین: باشه
کاملیا : چرا دختر عموتونو دعوت نکردین؟!
ته و کوک: اون زشت و اسکوله !
هانا: چی؟!
کاترین : دعوتش کنین تا نظرتون عوض بشه
جیمین: زنگ میزنم
人نیم ساعت بعد人
ته: رفت در و باز کرد و یه دختر خیلی خوشگل وارد شد
دختر زال بود ولی خیلی خوشگل بود موهای سفید عین برف داشت چشماش هم عین یخ بود... لباش قرمز رژی یه لباس سفید هم پوشیده بود موهاش هم تا زمین بلند بود
هانا رو به کوک: خیلی خوشگله که...
کوک: عرررررررررررررررررر😱
...اممم سلام ته
ته: سلام ... خودتی؟!
... اههه اره...
میاد تو
... هاناااااااا
میپره بغلت
هانا: اوووه ما همدیگرو میشناسیم؟!
... اره منم اسنو وایت(snow White❄👸)
کاترین: اسنو...عزیزم بعد فراموشی دیگه تورو ندیده
اسنو: هانا... بیا از اول شروع کنیم و مثل قبل صمیمی باشیم!
هانا: باشه... !
میاد و کنارت میشینه
یکم خون میخورین...یکم بعد با همه خدافزی میکنی و میرن
ته: عجب روزی بود
هانا: اسنو خیلی خوشگل و خوش اخلاقه فردا قراره باهم بریم بیرون
ته: اره... خوش بگذره
هانا: ممنون عشقم بغلش میکنی و میخوابی
十صبح 十
اسنو : هانا... بیدار شو
هانا: تو اینجایی؟!
اسنو: اره
حاضر میشی و میرین
هانا: خدافز عشقم!
ته: خدافز عشقمممممممممم
سوار لیموزین شخصیتون میشین
اسنو : بارداری؟!
هانا: اره
اسنو مچتو نگاه میکنه
اسنو: هممممم... کیم هانا... کیم تهیونگ... کیم لیا
هانا: اره
اسنو:عروسیتون کی؟ هانا:هفته بعد
پس بریم لباساتو بگیریم
هانا: باشهههه!
میرسین فروشگاه یه چند تا لباس پرو میکنی و میفرستی تهیونگ که اخرش یکی رو هرسه تاتون میپسندین
اسنو: عالیه !!!!
میرین و برا اسنو لباس میگیرین
یه لباس قرمز انتخاب میکنه و میپوشه
هانا: اسنووو عالی شدی!
اسنو: ممنون هانا
داشتین بستنی میخوردین و ول میگشتین میخندیدین، حرف میزدین
اسنو : تاااج
هانا: اره !!!
میرین یه مغازه و انواع جواهرات میگیرین واس خودتون
....
برمیگردین خونه...
اسنو : اوه هانا بهترین روز زندگیم بود
هانا: اره خیلی خوش گذشت!!!!
فردا میبینمت بای!
اسنو: اره فردا میبینمت بای سیس!
......
ادامه پارت بعدی
تورو جان حضرت شلغم نظر بدین 💓
ته: عجب خاندانی داریم ما!
کوک: عررررر 😐
جیمین: ههه
کاترین یه نگاهی به جیمین انداخت
کاترین: پسرم حالت خوبه؟!
جیمین: اره من خوبم
کاترین : بخند مث همیشه
جیمین: باشه
کاملیا : چرا دختر عموتونو دعوت نکردین؟!
ته و کوک: اون زشت و اسکوله !
هانا: چی؟!
کاترین : دعوتش کنین تا نظرتون عوض بشه
جیمین: زنگ میزنم
人نیم ساعت بعد人
ته: رفت در و باز کرد و یه دختر خیلی خوشگل وارد شد
دختر زال بود ولی خیلی خوشگل بود موهای سفید عین برف داشت چشماش هم عین یخ بود... لباش قرمز رژی یه لباس سفید هم پوشیده بود موهاش هم تا زمین بلند بود
هانا رو به کوک: خیلی خوشگله که...
کوک: عرررررررررررررررررر😱
...اممم سلام ته
ته: سلام ... خودتی؟!
... اههه اره...
میاد تو
... هاناااااااا
میپره بغلت
هانا: اوووه ما همدیگرو میشناسیم؟!
... اره منم اسنو وایت(snow White❄👸)
کاترین: اسنو...عزیزم بعد فراموشی دیگه تورو ندیده
اسنو: هانا... بیا از اول شروع کنیم و مثل قبل صمیمی باشیم!
هانا: باشه... !
میاد و کنارت میشینه
یکم خون میخورین...یکم بعد با همه خدافزی میکنی و میرن
ته: عجب روزی بود
هانا: اسنو خیلی خوشگل و خوش اخلاقه فردا قراره باهم بریم بیرون
ته: اره... خوش بگذره
هانا: ممنون عشقم بغلش میکنی و میخوابی
十صبح 十
اسنو : هانا... بیدار شو
هانا: تو اینجایی؟!
اسنو: اره
حاضر میشی و میرین
هانا: خدافز عشقم!
ته: خدافز عشقمممممممممم
سوار لیموزین شخصیتون میشین
اسنو : بارداری؟!
هانا: اره
اسنو مچتو نگاه میکنه
اسنو: هممممم... کیم هانا... کیم تهیونگ... کیم لیا
هانا: اره
اسنو:عروسیتون کی؟ هانا:هفته بعد
پس بریم لباساتو بگیریم
هانا: باشهههه!
میرسین فروشگاه یه چند تا لباس پرو میکنی و میفرستی تهیونگ که اخرش یکی رو هرسه تاتون میپسندین
اسنو: عالیه !!!!
میرین و برا اسنو لباس میگیرین
یه لباس قرمز انتخاب میکنه و میپوشه
هانا: اسنووو عالی شدی!
اسنو: ممنون هانا
داشتین بستنی میخوردین و ول میگشتین میخندیدین، حرف میزدین
اسنو : تاااج
هانا: اره !!!
میرین یه مغازه و انواع جواهرات میگیرین واس خودتون
....
برمیگردین خونه...
اسنو : اوه هانا بهترین روز زندگیم بود
هانا: اره خیلی خوش گذشت!!!!
فردا میبینمت بای!
اسنو: اره فردا میبینمت بای سیس!
......
ادامه پارت بعدی
تورو جان حضرت شلغم نظر بدین 💓
۹۰.۹k
۲۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.