قهر شدید پارت ۱۲
وقتی رسیدیم ب دکتر کوک خیلیییی با ترس لیسا رو برد روی تخت بیمارستان و ب دکتر فرانک همش میگف همین الان یکاری براش انجام بدید
دکتر فرانک:ببخشید ک اینو میگم ولی وقت میبره تا حافظشون دوباره برگرده
کوک:نه نه ما وقت نداریم باید چیکار کنیم ک زود حافظش برگرده
دکتر فرانک: میتونید کاری کنید حافظش برگرده ولی یکم طول میکشه تا اینکارو انجام بدید
باید خاطره ی های قدیمیشو جلوی چشماش بیارید
کوک انگشتر هدیه ی لیسا رو ب لیسا نشون داد لیسا حالش بد شد و بیهوش شد
_فک کنمم داره حالش خوب میشه
کوک:امیدوارم زود تر خوب بشه و برگرده پیشمون
لیسا بلند شد فقط یکم حافظه ب دست اورد فقط جیسو رو یکم شناخته بود اما فک میکرد هوسا همون جیسوعه
بهش میگف هوسا جون ببخش ک بهت زحمت دادم و از این حرفا
جیسو محکم بقلش کرد و گریه میکرد براش چون خیلی دلش میسوخت برای لیسا
لیسا لباساش پاره بود و صورتش زخمی بود و خاکی شده بود
کوک رف براش آب اورد داد ب جیسو ک بده ب لیسا
آب رو خورد و یکم سرحال شد جیسو ب جین و کوک گفت برن بیرون تا لباس لیسا رو عوض کنه
اونا رفتن جیسو لباس لیسا رو عوض کرد و ی تمیز بهش پوشوند
لیسا گف تو اسمت جی..........
دکتر فرانک:ببخشید ک اینو میگم ولی وقت میبره تا حافظشون دوباره برگرده
کوک:نه نه ما وقت نداریم باید چیکار کنیم ک زود حافظش برگرده
دکتر فرانک: میتونید کاری کنید حافظش برگرده ولی یکم طول میکشه تا اینکارو انجام بدید
باید خاطره ی های قدیمیشو جلوی چشماش بیارید
کوک انگشتر هدیه ی لیسا رو ب لیسا نشون داد لیسا حالش بد شد و بیهوش شد
_فک کنمم داره حالش خوب میشه
کوک:امیدوارم زود تر خوب بشه و برگرده پیشمون
لیسا بلند شد فقط یکم حافظه ب دست اورد فقط جیسو رو یکم شناخته بود اما فک میکرد هوسا همون جیسوعه
بهش میگف هوسا جون ببخش ک بهت زحمت دادم و از این حرفا
جیسو محکم بقلش کرد و گریه میکرد براش چون خیلی دلش میسوخت برای لیسا
لیسا لباساش پاره بود و صورتش زخمی بود و خاکی شده بود
کوک رف براش آب اورد داد ب جیسو ک بده ب لیسا
آب رو خورد و یکم سرحال شد جیسو ب جین و کوک گفت برن بیرون تا لباس لیسا رو عوض کنه
اونا رفتن جیسو لباس لیسا رو عوض کرد و ی تمیز بهش پوشوند
لیسا گف تو اسمت جی..........
۴۰.۰k
۱۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.