عشق یا کار
عشق یا کار
پارت سیزده #لیسا
دینگ دینگ
خوب زنگ هم خورد و زنگ بعدی هم زنگ اخر😍خلاصصصصص
کوک:اهم اهم
-ب...ب.بفرما
کوک:خوبی😕
-نه ففط تو خوبی😝
کوک:عاهان اوکی گرفتم 😐
-بگذریم
کاری داشتی
کوک:معلومه که داشتم انگار زنگ قبلی بهت نگفتم
-چرا یادمه خب بگو حرفتو
کوک:میشه بریم حیاط
-هوووفففف باشه زود
(میرن حیاط)
کوک:خب لیسا ببین من کلی فکر کردم و به ی نتیجه ای رسیدم
-ب...به چه ن.. نتیجه ای؟
کوک:(یکم بهش نزدیک میشه)لیسا من....
-د..داری چ...ی...چیکار میکنی؟
کوک:لیسا من دوست دارم......
(کپ میکنه شک بهش وارد میشه)
کوک:لیسا.....
.............-
کوک:ل..لیسا خوبی
-چ..چ..چ...چی گفت...ت...تی؟
کوک:دوووووسسسسستتتت دددداااااااررررررمممممم ❤
لیسا فشارش میاد پایین و حالش بد میشه و غش میکنه
کوک:اوا چرا غش کردی لیسا لیسا خوبی صدامو داری میشنوی چی میگم #جنی
داشتم قمقمه آبمو پر میکردم(عکسشو میزارم) داشتم برمیگشتم که دیدم لیسا افتاده رو زمین و کوک هم کنارش بود
ینی داستان چیه
رفتم پیششون تازه فهمیدم چی به چیه
لیسا غش کرده بودم قمقمه ابمو گذاشتم رو سکو و دوییدم سمتشون با کمک هم لیسا رو بردیم اتاق بهداشت
دبیر بهداشت معاینه کرد گفت حالش خوبه بهش شک وارد شده غش کرده
-خیلی ممنون خانم
دبیر بهداشت:خواهش میکنم دخترم ففط لدفا بهشون زیاد شک وارد نکنین پیشنهاد هم میکنم که پیش دکتر هم ببرینش
کوک:چشم خانم ممنون
دبیر بهداشت:😊😊😊
دبیر بهداشت که رفت لیسا یکم بعدش چشاشو باز کرد
-:لیسا عزیزم خوبی چیزیت نشده چچرا اینجوری شدی
لیسا:ا....ببب
فهمیدم تشنشه سریع قمقمه مو برداشتم بهش اب دادم یکم حالش بهتر شد
کوک: چیشدی تو یهو
لیسا:از خودتون بپرسین اقا😑
-داستان چیه
کوک:من کاری نکردم
لیسا:پس لابد من کردم
کوک:من کار بدی نکردم فقط گفتم دوست دارم
-هننننننننننن
لیسا:الانم میشه بری میخوام تنها باشم
کوک:عن اینجا اتاق بهداشته همه میتونن بیان اینجا
لیسا:اما الان نمیتونی باید بری
کوک:باشه باز به هم میرسیم😋
لیسا:بروبابا😑 #کوک
واییی خیالم راحت شد که حالش خوبه
اگه به خاطر من چیزیش میشد چی😱
تهیونگ:کووووووکک
-بلححح
تهیونگ:ها....ها.....ها....(نفس نفس میزنه)
ادامه دارد......
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
پارت سیزده #لیسا
دینگ دینگ
خوب زنگ هم خورد و زنگ بعدی هم زنگ اخر😍خلاصصصصص
کوک:اهم اهم
-ب...ب.بفرما
کوک:خوبی😕
-نه ففط تو خوبی😝
کوک:عاهان اوکی گرفتم 😐
-بگذریم
کاری داشتی
کوک:معلومه که داشتم انگار زنگ قبلی بهت نگفتم
-چرا یادمه خب بگو حرفتو
کوک:میشه بریم حیاط
-هوووفففف باشه زود
(میرن حیاط)
کوک:خب لیسا ببین من کلی فکر کردم و به ی نتیجه ای رسیدم
-ب...به چه ن.. نتیجه ای؟
کوک:(یکم بهش نزدیک میشه)لیسا من....
-د..داری چ...ی...چیکار میکنی؟
کوک:لیسا من دوست دارم......
(کپ میکنه شک بهش وارد میشه)
کوک:لیسا.....
.............-
کوک:ل..لیسا خوبی
-چ..چ..چ...چی گفت...ت...تی؟
کوک:دوووووسسسسستتتت دددداااااااررررررمممممم ❤
لیسا فشارش میاد پایین و حالش بد میشه و غش میکنه
کوک:اوا چرا غش کردی لیسا لیسا خوبی صدامو داری میشنوی چی میگم #جنی
داشتم قمقمه آبمو پر میکردم(عکسشو میزارم) داشتم برمیگشتم که دیدم لیسا افتاده رو زمین و کوک هم کنارش بود
ینی داستان چیه
رفتم پیششون تازه فهمیدم چی به چیه
لیسا غش کرده بودم قمقمه ابمو گذاشتم رو سکو و دوییدم سمتشون با کمک هم لیسا رو بردیم اتاق بهداشت
دبیر بهداشت معاینه کرد گفت حالش خوبه بهش شک وارد شده غش کرده
-خیلی ممنون خانم
دبیر بهداشت:خواهش میکنم دخترم ففط لدفا بهشون زیاد شک وارد نکنین پیشنهاد هم میکنم که پیش دکتر هم ببرینش
کوک:چشم خانم ممنون
دبیر بهداشت:😊😊😊
دبیر بهداشت که رفت لیسا یکم بعدش چشاشو باز کرد
-:لیسا عزیزم خوبی چیزیت نشده چچرا اینجوری شدی
لیسا:ا....ببب
فهمیدم تشنشه سریع قمقمه مو برداشتم بهش اب دادم یکم حالش بهتر شد
کوک: چیشدی تو یهو
لیسا:از خودتون بپرسین اقا😑
-داستان چیه
کوک:من کاری نکردم
لیسا:پس لابد من کردم
کوک:من کار بدی نکردم فقط گفتم دوست دارم
-هننننننننننن
لیسا:الانم میشه بری میخوام تنها باشم
کوک:عن اینجا اتاق بهداشته همه میتونن بیان اینجا
لیسا:اما الان نمیتونی باید بری
کوک:باشه باز به هم میرسیم😋
لیسا:بروبابا😑 #کوک
واییی خیالم راحت شد که حالش خوبه
اگه به خاطر من چیزیش میشد چی😱
تهیونگ:کووووووکک
-بلححح
تهیونگ:ها....ها.....ها....(نفس نفس میزنه)
ادامه دارد......
#فالو_لایک_فراموش_نشه😻❤👉
۱۶.۵k
۰۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.