الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَإِیَّاهُ نَسْتَعِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَإِیَّاهُ نَسْتَعِینُ وَ صَلّی آللهُ علی مُحَمَدِ وَ آلِهِ اَلطَیِّبینَ اَلطّاهِرین
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی
بِسْمِ اللّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاْمُورِ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبِیٍ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ[۱].
این دعایی که قرائت کردم از حضرت زهرا (س) مأثور است. سلمان فارسی می فرماید من از وقتی که این دعا را صبح و شب گفتم هیچ وقت تب نکردم. تب نکردم یعنی مزاجم معتدل بود، چون که آدم تب پیدا می کند مزاجش نامعتدل می شود، و وقتی فشار زیادتر شد از اعتدال می افتد، آن وقت هذیان می گوید. البته دربارۀ اینکه سلمان فارسی فرمود من تب نکردم باید گفت ما دو گونه تب داریم.
یک تب حیوانی داریم و آن همین تب هایی است که ما مبتلا می شویم و بدنمان نامعتدل می شود و یک تب انسانی داریم و آن عبارت از شرک است. وقتی خود پیدا می شود، این عبارت از تب است هر وقتی که نور، خداوند تبارک و تعالی آمد ظلمت برداشته می شود. خود آدم عبارت از ظلمت است،آدم خودش ظلمانی است و هیچ وقت هم نورانی نیست. البته اگر هم نورانی شد از نور خدا را حکایت می کند؛ نه این که خودش نور پیدا می کند. لذا هستی نور است. کل این هستی مال خداوند تبارک و تعالی است، لذا «اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۲] خداوند تبارک و تعالی نور آسمان و زمین است.
هر وقتی که خدا باشد، یعنی ما بنده خدا باشیم، آن وقت مزاجمان معتدل است، لذا پیغمبران (ص) مزاجشان معتدل است، ائمه مزاجشان معتدل است و هیچ وقت تب ندارند. حالا ممکن است بگویید اولیاء هم تب می کنند. بله این تب بدن است البته این دعا در این تب هم اثر دارد، همین طور که سلمان فارسی فرمود.
اما بیشترین تأثیر آن برای تب انسانی است، آن دعا نور است.
آدمیت آدم به واسطه توحید است. توحید یعنی آدم بندۀ خدا باشد، یعنی همیشه به فرمان خداوند تبارک و تعالی باشد، لذا وقتی آدم نماز می خواند، معتدل است و وقتی که روزه می گیرد،و یا هر کار واجبی را انجام می دهد و ترک معصیت می کند این مزاج او معتدل است، لذا عدل برقرار می شود. اینکه می گوییم فلان کس عادل است، یا امام باید عادل باشد، مرجع تقلید که از او تقلید می کنیم باید عادل باشد؛ یعنی تب آدمی نداشته باشد. تب آدمی چیست؟تب آدمی عبارت از شرک است انسان اگر دروغ گفت یا واجبی را انجام نداد و یا اگر حرامی را مرتکب شد ، تب دارد ؛ یعنی مزاجش نامعتدل است، مزاج او انسانی نیست، لذا این که مرحوم ابن سینا فرمود که اعدل امزجه، مزاج پیغمبر اکرم (ص) است، یک فرمایش خیلی بلندی است. این مزاج، در نهایت اعتدال است البته مزاج حضرت امیر (ع) هم همین طور است، مزاج حضرت زهرا (س) هم همین طور است، اگر همین دعا را صبح و شب بخوانیم، مزاج معتدل می شود. یعنی آن نور و آن توحید وقتی آمد مزاج آدم را معتدل می کند.
(حضرت استاد عارف و حکیم محمود امامی نجف آبادی)
[۱] – شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجناح، ترجمه الهی قمشه ای ، انشارات اجود ، صفحه ۱۹۰
[۲].سورۀ نور ، آیه ۳۵
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی
بِسْمِ اللّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاْمُورِ، بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ، فى کِتابٍ مَسْطُورٍ، فى رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلى نَبِیٍ مَحْبُورٍ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَى السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ مَشْکُورٌ، وَ صَلَّى اللّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ[۱].
این دعایی که قرائت کردم از حضرت زهرا (س) مأثور است. سلمان فارسی می فرماید من از وقتی که این دعا را صبح و شب گفتم هیچ وقت تب نکردم. تب نکردم یعنی مزاجم معتدل بود، چون که آدم تب پیدا می کند مزاجش نامعتدل می شود، و وقتی فشار زیادتر شد از اعتدال می افتد، آن وقت هذیان می گوید. البته دربارۀ اینکه سلمان فارسی فرمود من تب نکردم باید گفت ما دو گونه تب داریم.
یک تب حیوانی داریم و آن همین تب هایی است که ما مبتلا می شویم و بدنمان نامعتدل می شود و یک تب انسانی داریم و آن عبارت از شرک است. وقتی خود پیدا می شود، این عبارت از تب است هر وقتی که نور، خداوند تبارک و تعالی آمد ظلمت برداشته می شود. خود آدم عبارت از ظلمت است،آدم خودش ظلمانی است و هیچ وقت هم نورانی نیست. البته اگر هم نورانی شد از نور خدا را حکایت می کند؛ نه این که خودش نور پیدا می کند. لذا هستی نور است. کل این هستی مال خداوند تبارک و تعالی است، لذا «اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۲] خداوند تبارک و تعالی نور آسمان و زمین است.
هر وقتی که خدا باشد، یعنی ما بنده خدا باشیم، آن وقت مزاجمان معتدل است، لذا پیغمبران (ص) مزاجشان معتدل است، ائمه مزاجشان معتدل است و هیچ وقت تب ندارند. حالا ممکن است بگویید اولیاء هم تب می کنند. بله این تب بدن است البته این دعا در این تب هم اثر دارد، همین طور که سلمان فارسی فرمود.
اما بیشترین تأثیر آن برای تب انسانی است، آن دعا نور است.
آدمیت آدم به واسطه توحید است. توحید یعنی آدم بندۀ خدا باشد، یعنی همیشه به فرمان خداوند تبارک و تعالی باشد، لذا وقتی آدم نماز می خواند، معتدل است و وقتی که روزه می گیرد،و یا هر کار واجبی را انجام می دهد و ترک معصیت می کند این مزاج او معتدل است، لذا عدل برقرار می شود. اینکه می گوییم فلان کس عادل است، یا امام باید عادل باشد، مرجع تقلید که از او تقلید می کنیم باید عادل باشد؛ یعنی تب آدمی نداشته باشد. تب آدمی چیست؟تب آدمی عبارت از شرک است انسان اگر دروغ گفت یا واجبی را انجام نداد و یا اگر حرامی را مرتکب شد ، تب دارد ؛ یعنی مزاجش نامعتدل است، مزاج او انسانی نیست، لذا این که مرحوم ابن سینا فرمود که اعدل امزجه، مزاج پیغمبر اکرم (ص) است، یک فرمایش خیلی بلندی است. این مزاج، در نهایت اعتدال است البته مزاج حضرت امیر (ع) هم همین طور است، مزاج حضرت زهرا (س) هم همین طور است، اگر همین دعا را صبح و شب بخوانیم، مزاج معتدل می شود. یعنی آن نور و آن توحید وقتی آمد مزاج آدم را معتدل می کند.
(حضرت استاد عارف و حکیم محمود امامی نجف آبادی)
[۱] – شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجناح، ترجمه الهی قمشه ای ، انشارات اجود ، صفحه ۱۹۰
[۲].سورۀ نور ، آیه ۳۵
۲.۹k
۲۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.