لحظه به لحظه این روزهارا می نویسم...
لحظه به لحظه این روزهارا می نویسم...
می نویسم تا فراموش نکنم،
چگونه تمام آرزوهایم را به دست باد سپردی....
میدانی؟
خاطراتم با اشک گره خورده اند....
وتوهیچگاه آنها را ندیدی...
وامروز برای تو اشک میریزم...
مثل تمام این سالها که نابودیت را دیدم...
وباتو سلول به سلول درد را تجربه میکنم..،،
و تو بازهم مرا نمی بینی...
می نویسم تا فراموش نکنم،
چگونه تمام آرزوهایم را به دست باد سپردی....
میدانی؟
خاطراتم با اشک گره خورده اند....
وتوهیچگاه آنها را ندیدی...
وامروز برای تو اشک میریزم...
مثل تمام این سالها که نابودیت را دیدم...
وباتو سلول به سلول درد را تجربه میکنم..،،
و تو بازهم مرا نمی بینی...
۷۹۹
۲۱ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.