تنهایی حال عجیبی است آقای قاضی!
تنهایی حال عجیبی است آقای قاضی!
تنها نیستی در حالیکه عمیقن و شدیدن تنهایی.
امروز غمی در جانم نشسته
که نه میتوانم برایش گریه کنم،
نه میتوانم دربارهاش با کسی سخن بگویم،
نه حتا میتوانم قدری فراموشش کنم.
هی بغض پشت بغض قورت میدهم.
بیرون از این دیوارها، پشتِ پنجره باران میبارد،
نامجو هم دارد میخواند « ای دل دگر گولم مزن...»
و من غمم دوباره میشود ...
تمام امیدم را چیده بودم در سبدی سبز
و منتظر رسیدن یازدهم بهمنماه بودم.
اما نشد ........
... سرنوشت چون طوقی بر گردن ما است ...
تنها نیستی در حالیکه عمیقن و شدیدن تنهایی.
امروز غمی در جانم نشسته
که نه میتوانم برایش گریه کنم،
نه میتوانم دربارهاش با کسی سخن بگویم،
نه حتا میتوانم قدری فراموشش کنم.
هی بغض پشت بغض قورت میدهم.
بیرون از این دیوارها، پشتِ پنجره باران میبارد،
نامجو هم دارد میخواند « ای دل دگر گولم مزن...»
و من غمم دوباره میشود ...
تمام امیدم را چیده بودم در سبدی سبز
و منتظر رسیدن یازدهم بهمنماه بودم.
اما نشد ........
... سرنوشت چون طوقی بر گردن ما است ...
۶.۵k
۱۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.