وانشات از کوک
وانشات از کوک
داشتی گریه میکردی ساعت ۱۱ شب بود و تولدت بود ولی کوکی حتی زنگ نزده بود تولدت رو تبریک بگه فک کرده بودی تولدت رو یادش رفته یا اینکه ازت سیر شده و داره دلت رو میشکونه
همینطوری سرت رو پات گذاشتی و برا خودت تولد مبارک میخوندی یازده و نیم شد هنوز کسی زنگ نزده بود بهت حداقل تبریک بگه رفتی رو تخت دراز کشیدی که یهو موبایلت زنگ خورد شماره ناشناس بود برداشتی و گفتی
+الو
-ببخشید خانم ا/ت
+بله خودم هستم
-ما از بیمارستان زنگ میزنیم متاسفانه همسرتون تصادف کردن
+مممممیشه ببببگین کدوم بیمارستان هستن
-بله بیمارستان(....)
حاضر شدی و از خونه زدی بیرون تا بری بیمارستان که یهو یکی دستت رو کشید و برگشتی ببینی کیه که یهو یه چیزی کیک مانند خورد تو صورتت
-تولدتت مبارکککککک
+وواااااتتتتتت؟؟؟؟؟
-سوپرایزت کردیم عشقم
+جئون جونگ کوک دعا کن دستم بت نرسه تا امدی جونگ کوک رو بزنی تهیونگ و جیمین برف شادی رو روت خالی کردن جین هم موز گذاشت رو کله آن
خلاصه رفتی صورتت رو شستی اومدی جیهوپ آهنگ گذاشت همه شروع کردن به رقصیدن و جونگ کوک هم برات 2U میخوند یونگی هم خوابش میومد قبل خوردن شام خوابش برد نامجون هم به زور یونگی رو بیدار کرد دوربین رو تنظیم کرد و یک عکس ۸ نفره حسابی گرفتین
نوبت باز کردن کادو ها بود
اول جین بهت یک چاپ استیک طرح کوکی بهت داد تهیونگ برات عروسک خریده بود و یونگی و جیمین هم برات یک پاپی گوگولی خریده بودن جیهوپ ام پی تی پلیر برات خریده بود نامجون هم کتابهای هریپاتر و آگاتا کریستی رو خیلی ازشون تشکر کردی ولی نوبت کادوی جونگ کوک بود ولی کادوش رو میز نبود تعجب کردی که یهو کوک اومد جلوت زانو زد و یه چی از جیبش در آورد و بازش کرد
اوماااا حلقه بوددددد حلقه رو با نشون داد و گفت
-ا/ت با من ازدواج میکنی
تو هم از خدا خواسته قبول کردی و کوک اومد بقلت کرد و لبات رو بوسید
پایان
درخواستی
داشتی گریه میکردی ساعت ۱۱ شب بود و تولدت بود ولی کوکی حتی زنگ نزده بود تولدت رو تبریک بگه فک کرده بودی تولدت رو یادش رفته یا اینکه ازت سیر شده و داره دلت رو میشکونه
همینطوری سرت رو پات گذاشتی و برا خودت تولد مبارک میخوندی یازده و نیم شد هنوز کسی زنگ نزده بود بهت حداقل تبریک بگه رفتی رو تخت دراز کشیدی که یهو موبایلت زنگ خورد شماره ناشناس بود برداشتی و گفتی
+الو
-ببخشید خانم ا/ت
+بله خودم هستم
-ما از بیمارستان زنگ میزنیم متاسفانه همسرتون تصادف کردن
+مممممیشه ببببگین کدوم بیمارستان هستن
-بله بیمارستان(....)
حاضر شدی و از خونه زدی بیرون تا بری بیمارستان که یهو یکی دستت رو کشید و برگشتی ببینی کیه که یهو یه چیزی کیک مانند خورد تو صورتت
-تولدتت مبارکککککک
+وواااااتتتتتت؟؟؟؟؟
-سوپرایزت کردیم عشقم
+جئون جونگ کوک دعا کن دستم بت نرسه تا امدی جونگ کوک رو بزنی تهیونگ و جیمین برف شادی رو روت خالی کردن جین هم موز گذاشت رو کله آن
خلاصه رفتی صورتت رو شستی اومدی جیهوپ آهنگ گذاشت همه شروع کردن به رقصیدن و جونگ کوک هم برات 2U میخوند یونگی هم خوابش میومد قبل خوردن شام خوابش برد نامجون هم به زور یونگی رو بیدار کرد دوربین رو تنظیم کرد و یک عکس ۸ نفره حسابی گرفتین
نوبت باز کردن کادو ها بود
اول جین بهت یک چاپ استیک طرح کوکی بهت داد تهیونگ برات عروسک خریده بود و یونگی و جیمین هم برات یک پاپی گوگولی خریده بودن جیهوپ ام پی تی پلیر برات خریده بود نامجون هم کتابهای هریپاتر و آگاتا کریستی رو خیلی ازشون تشکر کردی ولی نوبت کادوی جونگ کوک بود ولی کادوش رو میز نبود تعجب کردی که یهو کوک اومد جلوت زانو زد و یه چی از جیبش در آورد و بازش کرد
اوماااا حلقه بوددددد حلقه رو با نشون داد و گفت
-ا/ت با من ازدواج میکنی
تو هم از خدا خواسته قبول کردی و کوک اومد بقلت کرد و لبات رو بوسید
پایان
درخواستی
۳۷.۴k
۰۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.