معلمم گفت : زندگي را تعريف كن…
معلمم گفت : زندگي را تعريف كن…
گفتم..زندگي تعريف كردني نيست…
ناراحت شد و نمره ام را صفر داد…
سالها بعد كه او را ديدم كه پير شده بود و عصا به دست راه مي رفت …
جلو رفتم و گفتم : زندگي را تعريف كن،آرام خنديد و گفت نمره ات بيست…
زندگي را بايد زيست!!!…
گفتم اون موقع باید بیست میدادی که مشروط نشم...
یه لگد زدم انداختمش تو جوب فرار کردم!!!
گفتم..زندگي تعريف كردني نيست…
ناراحت شد و نمره ام را صفر داد…
سالها بعد كه او را ديدم كه پير شده بود و عصا به دست راه مي رفت …
جلو رفتم و گفتم : زندگي را تعريف كن،آرام خنديد و گفت نمره ات بيست…
زندگي را بايد زيست!!!…
گفتم اون موقع باید بیست میدادی که مشروط نشم...
یه لگد زدم انداختمش تو جوب فرار کردم!!!
۱.۲k
۲۶ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.