رویای حقیقی پارت 7
بعد از رفتنش منم رفتم سمت کمدی که بهم داده بودن و مشغول عوض کردن لباسان شدم و از اتاق درمان اومدم بیرون
یه نگاهی به ساعتم کردم و دیدم خیلی دیر شده و نمیتونم با تاکسی برم خونه تصمیم گرفتم پیاده برم
بعد از مرتب کردن اتاقم و خداحافظی با منشی از کمپانی اومدم بین و راهی خونه شدم با اینکه از تنهایی و شب نمیترسیدم ولی دلم شور میزد
یه چند قدمی کع دور شدم صدای بوق ماشینی توجهمو جلب کرد
برگشتم سمت ماشین و دیدم یه ماشین مدل بالا با شیشه های دودی بود شیشه پایین اومد و اون تهیونگ بود که تو ماشین بود
- دیر وقته ممکنه اتفاق بدی بیوفته بیا تا برسونمت
+نه .. خیلی ممنونم پیاده برم راحت ترم
-همچین فرصتی کم پیش میاده که یه ایدل ادمو برسونه ها بیا
+خیلی ممنونم
وقتی مقاومتمو دید پیاده شد و اومد سمتم
- ببین من گرگ نیستم پس لطفا ازم نترس و ازمون دوری نکن حالا هم اگه پاده بری ممکنه اتفاقات بدی بیوفته پس سوار شو
دیگه نتونستم ردش کنم
+ چشم
بعدم سوار ماشین شدم تا خونه حرفی بینمون ردو بدل نشد وقتی رسیدم کلی ازش تشکر کردم و رفتم خونه
+ سلااااام من اومدم
~سلام و کوفت سلام و مرگ تا این موقع کدوم قبرستونی بودی هه جونگ ما هممون سکته کردیم چرا بی خبر گذاشتی رفتی هااا ?
+مگه سونجون چیزی بهتون نگفت ?
~نه
+ای سونجونه مردم ازار یونسو سونجون از رفتن من خبر داشت راستش از کمپانی بهم زنگ زدن مجبور شدم برم
~شام خوردی ?
+نچ
~الهی کارد به شکمت بخوره برو گمشو تو یخچال غذا گذاشتم بردار کوفت کن
+ الهی قربون عصبی شدنت اجی قشنگم
~خیلی خب مزه نریز
+چشم
تا پارت بعدی در خماری بمانید
عاشقتونم
یه نگاهی به ساعتم کردم و دیدم خیلی دیر شده و نمیتونم با تاکسی برم خونه تصمیم گرفتم پیاده برم
بعد از مرتب کردن اتاقم و خداحافظی با منشی از کمپانی اومدم بین و راهی خونه شدم با اینکه از تنهایی و شب نمیترسیدم ولی دلم شور میزد
یه چند قدمی کع دور شدم صدای بوق ماشینی توجهمو جلب کرد
برگشتم سمت ماشین و دیدم یه ماشین مدل بالا با شیشه های دودی بود شیشه پایین اومد و اون تهیونگ بود که تو ماشین بود
- دیر وقته ممکنه اتفاق بدی بیوفته بیا تا برسونمت
+نه .. خیلی ممنونم پیاده برم راحت ترم
-همچین فرصتی کم پیش میاده که یه ایدل ادمو برسونه ها بیا
+خیلی ممنونم
وقتی مقاومتمو دید پیاده شد و اومد سمتم
- ببین من گرگ نیستم پس لطفا ازم نترس و ازمون دوری نکن حالا هم اگه پاده بری ممکنه اتفاقات بدی بیوفته پس سوار شو
دیگه نتونستم ردش کنم
+ چشم
بعدم سوار ماشین شدم تا خونه حرفی بینمون ردو بدل نشد وقتی رسیدم کلی ازش تشکر کردم و رفتم خونه
+ سلااااام من اومدم
~سلام و کوفت سلام و مرگ تا این موقع کدوم قبرستونی بودی هه جونگ ما هممون سکته کردیم چرا بی خبر گذاشتی رفتی هااا ?
+مگه سونجون چیزی بهتون نگفت ?
~نه
+ای سونجونه مردم ازار یونسو سونجون از رفتن من خبر داشت راستش از کمپانی بهم زنگ زدن مجبور شدم برم
~شام خوردی ?
+نچ
~الهی کارد به شکمت بخوره برو گمشو تو یخچال غذا گذاشتم بردار کوفت کن
+ الهی قربون عصبی شدنت اجی قشنگم
~خیلی خب مزه نریز
+چشم
تا پارت بعدی در خماری بمانید
عاشقتونم
۱۳.۱k
۱۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.