عشق ممنوع!(10)
خواستم برم و یه تاکسی گرفتم که یه ماشین مشکی جلوم ایستاد.راننده که شیشه رو داد پایین فهمیدم راننده ی رییسه پس بدون حرفی سوار شدم.یکم که گذشت دیدم داره به یه آدرس دیگه میره.
کجا داری میری؟
٪رییس گفتن شما رو ببرم خونه ی جدیدتون
آها،باشه.
و دیگه چیزی نگفتم.وقتی رسیدیم یه آپارتمان کوچیک دیدم که خیلی خوب نبود.نکنه اینو خریده؟!
٪پیاده نمیشین؟!
اینو میگفتی؟!
٪بله.
باشه!
و پیاد شدم.شاید خونه برام خیلی مهم نبود ولی نه در این حد!رفتم دم درش که یه برگه دیدم:"کلید تو گلدونه".به دور و برم نگاه کردم.پر بود از گل!حالا همشون رو باید بگردم.بالاخره پیداش کردم. وقتی رفتم تو دیدم آسانسور نداره.وای خدا!!اومدم از پله ها برم که یه برگه ی دیگه دیدم:"طبقهی ۶"نکنه؟!وای نه!تا شش باید برم؟!دیگه تحمل نکردم و بهش زنگ زدم
@بله؟
اینجا چه خبره؟این چیه؟نه آسانسور نه شکل و قیافه!این چیه خریدی؟!
@نخریدم.اجاره کردم.
چیییی؟!حتی نخریدیش؟!
@انتظار نداری که یه آدمی که از خارج بیاد توی قصر زندگی کنه؟!
نه،ولی اینجا هم زندگی نمیکنه!بمونه تو کشورش بهتره تا اینجا توی همیچین جایی باشه!
@تو اومدی دنبال رویاهات پس اینا مهم نیست.
اووووووففف!باشه!
و قطع کردم.واقعا کم کم همه چی داشت عذاب آور میشد!
کجا داری میری؟
٪رییس گفتن شما رو ببرم خونه ی جدیدتون
آها،باشه.
و دیگه چیزی نگفتم.وقتی رسیدیم یه آپارتمان کوچیک دیدم که خیلی خوب نبود.نکنه اینو خریده؟!
٪پیاده نمیشین؟!
اینو میگفتی؟!
٪بله.
باشه!
و پیاد شدم.شاید خونه برام خیلی مهم نبود ولی نه در این حد!رفتم دم درش که یه برگه دیدم:"کلید تو گلدونه".به دور و برم نگاه کردم.پر بود از گل!حالا همشون رو باید بگردم.بالاخره پیداش کردم. وقتی رفتم تو دیدم آسانسور نداره.وای خدا!!اومدم از پله ها برم که یه برگه ی دیگه دیدم:"طبقهی ۶"نکنه؟!وای نه!تا شش باید برم؟!دیگه تحمل نکردم و بهش زنگ زدم
@بله؟
اینجا چه خبره؟این چیه؟نه آسانسور نه شکل و قیافه!این چیه خریدی؟!
@نخریدم.اجاره کردم.
چیییی؟!حتی نخریدیش؟!
@انتظار نداری که یه آدمی که از خارج بیاد توی قصر زندگی کنه؟!
نه،ولی اینجا هم زندگی نمیکنه!بمونه تو کشورش بهتره تا اینجا توی همیچین جایی باشه!
@تو اومدی دنبال رویاهات پس اینا مهم نیست.
اووووووففف!باشه!
و قطع کردم.واقعا کم کم همه چی داشت عذاب آور میشد!
۱۱.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.