خیال می کنم اتفاقی افتاده. شاید اگر امشب من از این کوچه گ
خیال می کنم اتفاقی افتاده. شاید اگر امشب من از این کوچه گذشتم به خاطر همین خیال محال است که تو از آن خبر نداری و من خوب می شناسمش. این پنجره بی دلیل روشن نیست. کسی شاید در آن سوی این پنجره به من فکر می کند. کسی نام کوچکم را می داند و رنگ چشم هایم را از یاد نمی برد. تقصیر من نیست اگر هیچ اتفاقی نمی افتد و کسی مرا به نام کوچکم صدا نمی کند. من عادت دارم با رویاهای دورم نفس بکشم. مهم نیست اگر تو حتی ندانی که سال هاست در خیال من زندگی می کنی...
۵.۴k
۱۴ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.