را یافتم از میان غربتم...
را یافتم از میان غربتم...
اما آشناتر از هر آشنایی...
مهمان قلبم نشدی بلکه
صاحب خانه بودی...
پاکترین عشق اسمت
نهادم اما بالاتر از آنی...
چشم مستت مهر خاموشی لبانم شد
تا به قلبم زمزمه کنم آوار عشقت را...
چندی گذشت با تو بودن
هر نفس عاشقترین گشتم...به وجود
پر از احساست با وجودم دل بستم...
تو شاهی و من گدای ناز چشمانت...!!!
اما آشناتر از هر آشنایی...
مهمان قلبم نشدی بلکه
صاحب خانه بودی...
پاکترین عشق اسمت
نهادم اما بالاتر از آنی...
چشم مستت مهر خاموشی لبانم شد
تا به قلبم زمزمه کنم آوار عشقت را...
چندی گذشت با تو بودن
هر نفس عاشقترین گشتم...به وجود
پر از احساست با وجودم دل بستم...
تو شاهی و من گدای ناز چشمانت...!!!
۴۴۰
۱۳ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.