با هر چه صداست تو را می خوانم ؛
با هر چه صداست تو را می خوانم ؛
امشب در ایـن چهار دیواری ،
ڪه شبح های بی هویت
از سر و ڪول اتاق بالا می روند !
باد به ڪله اش زده مرتب تو گوش پنجره می زند ،
و شال حریرش را از سرش می ڪشد ،
و وحشیانه گلدان را به قتل می رساند !!
از وحشتِ شڪستِ دلِ تُردِ گلدون ،
قلبِ مـن و ماهی خفته در آغوش حوض ،
از جا ڪَنده می شود !
و لبهایم در مڪثِ ڪوتاهی از ایـن اتفاق ،
همچنان تو را فریاد می زند ؛
تو آرامش ایـن خونه ای برگرد برگرد ..
ایـنּ شبح ها با بودن تو محو می شوند ،
و بادنوازش گآر و مهربان.
برگرد و آرام ڪـن بغض پنجره را ،
دلِ شڪسته ی گلدان را ،
و قلبِ لرزان مرا ؛
ڪه با هر چه صداست تو را می خواند ...
امشب در ایـن چهار دیواری ،
ڪه شبح های بی هویت
از سر و ڪول اتاق بالا می روند !
باد به ڪله اش زده مرتب تو گوش پنجره می زند ،
و شال حریرش را از سرش می ڪشد ،
و وحشیانه گلدان را به قتل می رساند !!
از وحشتِ شڪستِ دلِ تُردِ گلدون ،
قلبِ مـن و ماهی خفته در آغوش حوض ،
از جا ڪَنده می شود !
و لبهایم در مڪثِ ڪوتاهی از ایـن اتفاق ،
همچنان تو را فریاد می زند ؛
تو آرامش ایـن خونه ای برگرد برگرد ..
ایـنּ شبح ها با بودن تو محو می شوند ،
و بادنوازش گآر و مهربان.
برگرد و آرام ڪـن بغض پنجره را ،
دلِ شڪسته ی گلدان را ،
و قلبِ لرزان مرا ؛
ڪه با هر چه صداست تو را می خواند ...
۱۶۲
۱۴ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.