رمان عشق ممنوعه پارت۳۳
کردن و..
هرکی روی خط وایساد ما دخترا خیلی استرس داشتیم من هی به ارسلان میگفتم خطر ناکه ولی گوش نمیکرد
داور رومینا بود
رومینا شروع کرد به شمردن
۳،۲،۱حرکت
ارسلان انقدر تند میرفت پاشو گزاشت رو گازو با سرعت ۱۸۰تا رفت
دیل. ارسلان تورو خدا آروم برو جام نمیدن که
ارس. نگران نباش ترسو
دیا. من ترسو نمیستم
همینجوری داشتیم حرف میزدیم که یه سنگ بزرگ تو دره بود ماشین ما بهش برخورد کرد و پرت شدیم ته دره ما دیگه کلا بیهوش شدیم
رضا. یا خدا بچه ها رفتن ته دره
(از زبون ارسلان) پاشدم دیدم رو تخت بیمارستانم حالم بهتر شده بود پاشدم دمپایی هام. پام کردمو رفتم دنبال دیانا
رضارو دیدم
ارس.رضا دیاناکجاست
رضا.تو اینجا چیکار میکنیبرو سره جات بخواب
ارس.گفتم دیانا کجاس (با داد)
رضا.داداش شرمنده ولی دیانا هنوز بهوش نیومده ضربان قلبش خیلی پایینه همینجوری ازش خون داره میره
ارس.چ چ چ چیییی!
رشا.نه نه نگران نباش دخترا و چندتا پرستار بالای سرشن
همون موقع دکتر اومد دوییدم سمتش
ارس.آقای دکتر دیانا حالش بهتره
دکتر..........
هرکی روی خط وایساد ما دخترا خیلی استرس داشتیم من هی به ارسلان میگفتم خطر ناکه ولی گوش نمیکرد
داور رومینا بود
رومینا شروع کرد به شمردن
۳،۲،۱حرکت
ارسلان انقدر تند میرفت پاشو گزاشت رو گازو با سرعت ۱۸۰تا رفت
دیل. ارسلان تورو خدا آروم برو جام نمیدن که
ارس. نگران نباش ترسو
دیا. من ترسو نمیستم
همینجوری داشتیم حرف میزدیم که یه سنگ بزرگ تو دره بود ماشین ما بهش برخورد کرد و پرت شدیم ته دره ما دیگه کلا بیهوش شدیم
رضا. یا خدا بچه ها رفتن ته دره
(از زبون ارسلان) پاشدم دیدم رو تخت بیمارستانم حالم بهتر شده بود پاشدم دمپایی هام. پام کردمو رفتم دنبال دیانا
رضارو دیدم
ارس.رضا دیاناکجاست
رضا.تو اینجا چیکار میکنیبرو سره جات بخواب
ارس.گفتم دیانا کجاس (با داد)
رضا.داداش شرمنده ولی دیانا هنوز بهوش نیومده ضربان قلبش خیلی پایینه همینجوری ازش خون داره میره
ارس.چ چ چ چیییی!
رشا.نه نه نگران نباش دخترا و چندتا پرستار بالای سرشن
همون موقع دکتر اومد دوییدم سمتش
ارس.آقای دکتر دیانا حالش بهتره
دکتر..........
۳۰.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.