رمان نقاب عشق پارت ۴
دیا. بابامه
ارس. خب باباته
دیا. تصویری احمق
ارس. خو من میرم اونور حرف بزن
دیا. نمیشه
ارس. چرا
دیا. چون بهش گفتم با دوستم اومدیم بیرون
ارس. خب بگو رفته دستشویی
دیا. تو بابامو نمیشناسی تا نبینش قطع نمیکنه
ارس. خو من الان میرم یکی رو پیدا میکنم که جای دوستت باشه
دیا. باش فقط سریع
رفتم یکیو پیدا کردم و بهش گفتم اونم قبول کرد
بابای دیانا قطع کرد
ارس. به خیر گذشت
دیا. چیو بخیر گذشت قراره برگردن
ارس. مگه کجا بودن
دیا. شیراز دیگه
ارس. ا خوب
دیا. ولی داداشم اینجاست
ارس. آها
دیت. بیخیال بیا بریم
اری. آره بابا
یکم رفتیم جلو تر داداش دیانا و خواهرشو تو پارک دیدیم
دیا. ای بابا اینا از کجا اومدن
ارس. دوباره بدبخت شدیم
دیا. فک کنم
ارس. آـها بیا بریم پارک ارم
دیا. باش
رفتیم پارک ارم اونجا خواهر برادر منو دیدیم
ارس. پـــوـــف اینا رو گجای دلم بزارم
دیا. ای بابا
یه دفعه خواهرم منو دید اومد سمتمون
نیک. او سلام داداشی زنداداش جدیده
دیا. چی زنداداش جدید تو با چند تادیگه بودی
ارسـ. خودت داری میگی بودی
دیا. باشه باشه
ارسـ. آفرین دختر خوب
نیک. به مامان اینا بگم دوباره رل زدی
ارسـ. آخه به توچه برو بچسب به همون داداش جونت
نیک. میرم
زبون درازی کردو رفت
دیا. خب بریم مشکلی نیست
ارس. باش
رفتیم بستنی بخوریم
دیا.آقای خنگ برو بستنی بخر
ارس.هرهر خندیدم
دیا.دور لبات ع*ن دیدم
ارس.اصلا بامزه نبود
رفتم بستی بخرم که یه پسره اومد به دیانا گف آی خوشگله
دیا.قیافت شبیه پشگله
فک کردم از پسش بر نمیاد دیدم نه جواب دندون شکنی بهش داد
بستنی و خوردیم راه افتادیم سمت خونه رسیدیم دره خونه دیانا
که....ــ
خماری خوشبگذره✌🏻✌🏻✌🏻✌🏻
میدونم رمان خیلی مسخرست به روم نیارید
۲۰۰تا کام تا پارت بعد رو بزارم
ارس. خب باباته
دیا. تصویری احمق
ارس. خو من میرم اونور حرف بزن
دیا. نمیشه
ارس. چرا
دیا. چون بهش گفتم با دوستم اومدیم بیرون
ارس. خب بگو رفته دستشویی
دیا. تو بابامو نمیشناسی تا نبینش قطع نمیکنه
ارس. خو من الان میرم یکی رو پیدا میکنم که جای دوستت باشه
دیا. باش فقط سریع
رفتم یکیو پیدا کردم و بهش گفتم اونم قبول کرد
بابای دیانا قطع کرد
ارس. به خیر گذشت
دیا. چیو بخیر گذشت قراره برگردن
ارس. مگه کجا بودن
دیا. شیراز دیگه
ارس. ا خوب
دیا. ولی داداشم اینجاست
ارس. آها
دیت. بیخیال بیا بریم
اری. آره بابا
یکم رفتیم جلو تر داداش دیانا و خواهرشو تو پارک دیدیم
دیا. ای بابا اینا از کجا اومدن
ارس. دوباره بدبخت شدیم
دیا. فک کنم
ارس. آـها بیا بریم پارک ارم
دیا. باش
رفتیم پارک ارم اونجا خواهر برادر منو دیدیم
ارس. پـــوـــف اینا رو گجای دلم بزارم
دیا. ای بابا
یه دفعه خواهرم منو دید اومد سمتمون
نیک. او سلام داداشی زنداداش جدیده
دیا. چی زنداداش جدید تو با چند تادیگه بودی
ارسـ. خودت داری میگی بودی
دیا. باشه باشه
ارسـ. آفرین دختر خوب
نیک. به مامان اینا بگم دوباره رل زدی
ارسـ. آخه به توچه برو بچسب به همون داداش جونت
نیک. میرم
زبون درازی کردو رفت
دیا. خب بریم مشکلی نیست
ارس. باش
رفتیم بستنی بخوریم
دیا.آقای خنگ برو بستنی بخر
ارس.هرهر خندیدم
دیا.دور لبات ع*ن دیدم
ارس.اصلا بامزه نبود
رفتم بستی بخرم که یه پسره اومد به دیانا گف آی خوشگله
دیا.قیافت شبیه پشگله
فک کردم از پسش بر نمیاد دیدم نه جواب دندون شکنی بهش داد
بستنی و خوردیم راه افتادیم سمت خونه رسیدیم دره خونه دیانا
که....ــ
خماری خوشبگذره✌🏻✌🏻✌🏻✌🏻
میدونم رمان خیلی مسخرست به روم نیارید
۲۰۰تا کام تا پارت بعد رو بزارم
۲۵.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.