امروز که بیدار شدم، بوی تعفن خیانتت همه جا را پر کرده بود
امروز که بیدار شدم، بوی تعفن خیانتت همه جا را پر کرده بود
درخت عشقم از تیشه خیانت تو که به ریشه دوست داشتنهایمان زدی خشکیده است
یادت هست چقدر احساس غرور داشتی وقتی اضطراب مرا از دوست داشتنت می دیدی ؟ از اینکه اشکهای دلتنگی را بر گونه هایم حس میکردی ؟
و اکنون زندگی ام زیر و رو شده فقط با خیانت تو خیانت تو خیانت تو
...
ولی نه
دیگر برای تو اشک نمیریزم
دیگر برای رسیدن به تو پیر نمی شوم
دیگر برایم بیگانه ای هستی خالی از عشق
دیگر دوست داشتنت یک افسانه است، یک افسانه ...
دیگر می توانی دست خیانت را بگیری و تا هرکجا که میخواهی پیش بروی
فقط برو ، برو و پشت سرت را هم نگاه نکن زیرا دیگر کسی منتظرت نیست
درخت عشقم از تیشه خیانت تو که به ریشه دوست داشتنهایمان زدی خشکیده است
یادت هست چقدر احساس غرور داشتی وقتی اضطراب مرا از دوست داشتنت می دیدی ؟ از اینکه اشکهای دلتنگی را بر گونه هایم حس میکردی ؟
و اکنون زندگی ام زیر و رو شده فقط با خیانت تو خیانت تو خیانت تو
...
ولی نه
دیگر برای تو اشک نمیریزم
دیگر برای رسیدن به تو پیر نمی شوم
دیگر برایم بیگانه ای هستی خالی از عشق
دیگر دوست داشتنت یک افسانه است، یک افسانه ...
دیگر می توانی دست خیانت را بگیری و تا هرکجا که میخواهی پیش بروی
فقط برو ، برو و پشت سرت را هم نگاه نکن زیرا دیگر کسی منتظرت نیست
۱.۳k
۲۰ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.