داستان جن گیر قسمت پایانی :↓↓↓↓
داستان جن گیر قسمت پایانی :↓↓↓↓
ادامه...
همون لحظه صدای وحشتناکی آمد به طوری که تمام شیشه های خونه شکست و خواهرم قش کرد،اون شب تا صبح صدای گریه و جیغ و داد از خونه متروکه میومد و گربه ها زیاد رفت و آمد داشتن.دو روز از صدا و گریه و گربه ها خبری نبود.ما آرامش پیدا کرده بودیم اما شب سوم ماجرا فرق کرد
قسمت دوم جن کشی
هوا کاملا ابری بود باد زوزه میکشید یه ترس خیلی بدی تو بدنم بود خیلی میترسیدم.ساعت تقریبا ۳ بود که با صدای جیغ خواهرم از خواب بلند شدیم بدنش کاملا کبود بود احساس کوفتگی میکرد مادرم کنارش خوابید تا نترسه.تا فردا شبش هیچ اتفاقی نیوفتاد من همیشه تو حال میخوابیدم اما بخاطر اتفاق دیشبش تو اتاق ابجیم خوابیدم اما تا چشمامون گرم شد باز با صدای جیغ خواهرم از خواب پریدیم اما صداش اینقدر بلند نبود که پدر مادرم از خواب بپرن وقتی پریدم از خواب دیدم به یه نقطه خیره شده و تکون نمیخوره اما از گوشه چشماش اشک میاد انگار داشت به یکی نگاه میکرد و حتی قدرت تکلم نداشت اینقدر صداش کردم که یه دفعه از جاش پرید از وحشت نمیتونست حرف بزنه اما به زور خوابید فرداش ازش پرسیدم که دیشب چت شد چی میدیدی؟؟، گفت دم در اتاق یه مرد بلند قد واستاده بود از چشماش خون میومد به من نگاه میکرد و بهم گفت باید تقاص جون پسرمو بدی!!!!
چند شبی اینجوری گذشت تا رفتیم پیش دعا نویس، دعا نویس یه کاغذ برداشت و آیه قرآن روش نوشت گفت اینو تو آب بجوشون و بده بخوره و یکی دیگه هم داد گفت اینو بزاره زیر سرش موقع خواب.
ما اینکارو کردیم اما نه تنها خواهرم خوب نشد بلکه اتفاقات بدتر شد جوری که هر ساعت خواهرم اون فرد رو میدید و اون همش اذیتش میکرد و میگفته که خواهرم باید تقاص پس بده.
یک شب خواستیم بخوابیم خواهرم رفت دستشویی ولی هرچقدر واستادم تا بیاد که با هم بخوابیم اما نیومد تا اینکه رفتم در دستشویی رو زدم اما کسی جواب نداد چندبار زدم اما نه کسی جواب نداد اما در قفل بود به زور باز کردم اما کسی نبود خواهرم اون تو نبود هرجا که میشد رو گشتیم اما چیزی پیدا نکردیم با مردم شروع کردیم به گشتن تا اینکه نزدیکی نماز صبح تو یکی از طویله ها پیداش کردیم با صورت خونی و ضرب خورده انگار یکی تا سرحد مرگ زدتش از اون شب به بعد خواهرم حالت دیوانگی بهش دست داد با ناخن به دیوار و زمین میکشید موهاشو میکند و خیلی خود زنی میکرد ما هم میترسیدیم جن گیر بیاریم نکنه باز عصبی تر بشه و بدتر بشه خواستیم از اونجا بریم که خواهرم میگفت که اون شخص گفنه اگه برید همتون رو میکشم خلاصه چند روز گذشت خواهرم رو به تخت میبستیم کاملا روانی شده بود تا اینکه یک روز صبح با صدای جیغ از خواب پریدیم و دیدیم که انباری آتیش گرفته و خواهرم تو آتیش داره میسوزه و ما هیچکاری نتونستیم بکنیم و خواهرم فوت کرد و دیگه هیچ اتفاقی برای ما نیوفتاد
پایان
شایدبگید جن نمیتونه ب انسان صدمه بزنه ولی وقتی شما ناخوداگاه اینجوری عذابشون بدی اونام بی جواب نمیذارن مخصوصاکافراش.
سعی کنیدهمیشه قبل هرکاری بسم الله بگیداونقدتکرار کنید تاعادی بشه براتون یعنی قبل هرکاری خودبخود بسم الله بیادزبونتون خیلی مهمه این مرسی ک دنبال میکنید.
خوشحال میشم نظرتونو بگید...
ادامه...
همون لحظه صدای وحشتناکی آمد به طوری که تمام شیشه های خونه شکست و خواهرم قش کرد،اون شب تا صبح صدای گریه و جیغ و داد از خونه متروکه میومد و گربه ها زیاد رفت و آمد داشتن.دو روز از صدا و گریه و گربه ها خبری نبود.ما آرامش پیدا کرده بودیم اما شب سوم ماجرا فرق کرد
قسمت دوم جن کشی
هوا کاملا ابری بود باد زوزه میکشید یه ترس خیلی بدی تو بدنم بود خیلی میترسیدم.ساعت تقریبا ۳ بود که با صدای جیغ خواهرم از خواب بلند شدیم بدنش کاملا کبود بود احساس کوفتگی میکرد مادرم کنارش خوابید تا نترسه.تا فردا شبش هیچ اتفاقی نیوفتاد من همیشه تو حال میخوابیدم اما بخاطر اتفاق دیشبش تو اتاق ابجیم خوابیدم اما تا چشمامون گرم شد باز با صدای جیغ خواهرم از خواب پریدیم اما صداش اینقدر بلند نبود که پدر مادرم از خواب بپرن وقتی پریدم از خواب دیدم به یه نقطه خیره شده و تکون نمیخوره اما از گوشه چشماش اشک میاد انگار داشت به یکی نگاه میکرد و حتی قدرت تکلم نداشت اینقدر صداش کردم که یه دفعه از جاش پرید از وحشت نمیتونست حرف بزنه اما به زور خوابید فرداش ازش پرسیدم که دیشب چت شد چی میدیدی؟؟، گفت دم در اتاق یه مرد بلند قد واستاده بود از چشماش خون میومد به من نگاه میکرد و بهم گفت باید تقاص جون پسرمو بدی!!!!
چند شبی اینجوری گذشت تا رفتیم پیش دعا نویس، دعا نویس یه کاغذ برداشت و آیه قرآن روش نوشت گفت اینو تو آب بجوشون و بده بخوره و یکی دیگه هم داد گفت اینو بزاره زیر سرش موقع خواب.
ما اینکارو کردیم اما نه تنها خواهرم خوب نشد بلکه اتفاقات بدتر شد جوری که هر ساعت خواهرم اون فرد رو میدید و اون همش اذیتش میکرد و میگفته که خواهرم باید تقاص پس بده.
یک شب خواستیم بخوابیم خواهرم رفت دستشویی ولی هرچقدر واستادم تا بیاد که با هم بخوابیم اما نیومد تا اینکه رفتم در دستشویی رو زدم اما کسی جواب نداد چندبار زدم اما نه کسی جواب نداد اما در قفل بود به زور باز کردم اما کسی نبود خواهرم اون تو نبود هرجا که میشد رو گشتیم اما چیزی پیدا نکردیم با مردم شروع کردیم به گشتن تا اینکه نزدیکی نماز صبح تو یکی از طویله ها پیداش کردیم با صورت خونی و ضرب خورده انگار یکی تا سرحد مرگ زدتش از اون شب به بعد خواهرم حالت دیوانگی بهش دست داد با ناخن به دیوار و زمین میکشید موهاشو میکند و خیلی خود زنی میکرد ما هم میترسیدیم جن گیر بیاریم نکنه باز عصبی تر بشه و بدتر بشه خواستیم از اونجا بریم که خواهرم میگفت که اون شخص گفنه اگه برید همتون رو میکشم خلاصه چند روز گذشت خواهرم رو به تخت میبستیم کاملا روانی شده بود تا اینکه یک روز صبح با صدای جیغ از خواب پریدیم و دیدیم که انباری آتیش گرفته و خواهرم تو آتیش داره میسوزه و ما هیچکاری نتونستیم بکنیم و خواهرم فوت کرد و دیگه هیچ اتفاقی برای ما نیوفتاد
پایان
شایدبگید جن نمیتونه ب انسان صدمه بزنه ولی وقتی شما ناخوداگاه اینجوری عذابشون بدی اونام بی جواب نمیذارن مخصوصاکافراش.
سعی کنیدهمیشه قبل هرکاری بسم الله بگیداونقدتکرار کنید تاعادی بشه براتون یعنی قبل هرکاری خودبخود بسم الله بیادزبونتون خیلی مهمه این مرسی ک دنبال میکنید.
خوشحال میشم نظرتونو بگید...
۲.۶k
۲۳ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.