فیک جانگ کوک(نفرت نمی گذارد عاشق باشم)پارت۱۲*
فردا صبح از زبان سوهو:
پاشدم دیدم حینا داره با یکی حرف می زنه یکم بیشتر فهمیدم اون کسه کوک هست.
جینا:برادر من سوهو العان حالش خوب نیست افسردس
کوک:خب منم حالم خوب نیست.
جینا:کوک به حرفم گوش کن
کوک:توروخدا ابجی خواهش می کنم فقط بزار یک بار دیکه ببینمش.
جینا:باشه .وایسا یک دیقیقه.
صدای پای جینا رو شنبدم که داره میاد بالا.رسید دم در اوتاقم
تق !تق!
جینا:می تونم بیام تو
سوهو :بیا
جینا :می گم سوهو ...
سوهو:خودم شنیدم مشکلی نیست ولی بگو ده دقیقه دیگه.
جینا:ممنونم
رفتش بیرون پاشدم رفتم لباسم رو عوض کردم.(اسلاید دوم)یه کوچولو خیلی کمم یه ارایش صورتی خیلییییی لایت کردم .نشستم رو تخت و منتظر کوک موندم.
تق!تق!تق!
کوک:میشه بیام تو؟
کوک:خب چیزی نمی گی سکوت معنای رضایت است.
اومد نشست کنارم و دستش رو کذاشت بقلم من رو تخت بودم.و پاهالم جیمع کرده بودم توی شکمم .
کوک:سوهو من م..معذرت می خوام .....می دونم کار اشتباهیی کردم .خوا
سوهو:هیشششششش هیچی نگو .فقط ببر صداتو.می بینی منو به چه روزی انداختی اگه دستمو نکشیده بودی العان بچم تو شکمم بود.
کوک:(زد زیر گریه)سوهو بیشتر نکن اعضاب وجدانم رو بیا برگرد توروخدا.
سوهو:(گریه ی فراوان)برو بیرون.برو.
کوک رفت بیرون من موندم و غمام
بای تا پارت فوق فوق ترسناک و عجیب بعدی
پاشدم دیدم حینا داره با یکی حرف می زنه یکم بیشتر فهمیدم اون کسه کوک هست.
جینا:برادر من سوهو العان حالش خوب نیست افسردس
کوک:خب منم حالم خوب نیست.
جینا:کوک به حرفم گوش کن
کوک:توروخدا ابجی خواهش می کنم فقط بزار یک بار دیکه ببینمش.
جینا:باشه .وایسا یک دیقیقه.
صدای پای جینا رو شنبدم که داره میاد بالا.رسید دم در اوتاقم
تق !تق!
جینا:می تونم بیام تو
سوهو :بیا
جینا :می گم سوهو ...
سوهو:خودم شنیدم مشکلی نیست ولی بگو ده دقیقه دیگه.
جینا:ممنونم
رفتش بیرون پاشدم رفتم لباسم رو عوض کردم.(اسلاید دوم)یه کوچولو خیلی کمم یه ارایش صورتی خیلییییی لایت کردم .نشستم رو تخت و منتظر کوک موندم.
تق!تق!تق!
کوک:میشه بیام تو؟
کوک:خب چیزی نمی گی سکوت معنای رضایت است.
اومد نشست کنارم و دستش رو کذاشت بقلم من رو تخت بودم.و پاهالم جیمع کرده بودم توی شکمم .
کوک:سوهو من م..معذرت می خوام .....می دونم کار اشتباهیی کردم .خوا
سوهو:هیشششششش هیچی نگو .فقط ببر صداتو.می بینی منو به چه روزی انداختی اگه دستمو نکشیده بودی العان بچم تو شکمم بود.
کوک:(زد زیر گریه)سوهو بیشتر نکن اعضاب وجدانم رو بیا برگرد توروخدا.
سوهو:(گریه ی فراوان)برو بیرون.برو.
کوک رفت بیرون من موندم و غمام
بای تا پارت فوق فوق ترسناک و عجیب بعدی
۵۹.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.