با صدای گنجشک و خنکی شهریور به تنم بیدار شدم
و لحاف رو دور خودم پیچیدم .
صدای گفتگوی پدر و مادرم از توی حیاط میومد .

(و این شاید زیباترین سکانس از زندگی باشد .)