هنگام که گریه می دهد ساز /این دود سرشت ابر بر پشت۰۰۰هنگام
هنگام که گریه می دهد ساز /این دود سرشت ابر بر پشت۰۰۰هنگام که نیل چشم دریا /از خشم به روی میزند مشت۰۰۰زان دیر سفر که رفت ازمن /غمزه زن و عشوه ساز داده/دارم به بهانه های مٱنوس/تصوری از او به بر گشاده/لیکن چه گریستن؛چه طوفان؟/خاموش شبی است هرچه تنهاست/مردی در راه میزند/آواش فسرده بر می آید/تنهای دگر منم که چشمم /طوفان سرشک می گشاید/هنگام که گریه می دهد ساز /این دود سرشت ابر بر پشت/هنگام که نیل چشم دریا/از خشم به روی میزند مشت/
۴۶۰
۰۶ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.