هر شب ،
هر شب ،
چشمانم را كه مي بندم ،
نوري آشنا هدايتگر مسير نگاهم ميشود . . . .
به كجا نميدانم . . . . !
اما حسي در درونم ياد آور ميشود ،
جايي دوست داشتني است كه به آن تعلق دارم . . . .
روزي بي واهمه به آنجا ميرسم . . . .
تنهاي تنها . . . . !
يادم مي آيد جايي خواندم :
" گاهي براي رسيدن به نور، بايد تاريكي را تجربه كرد"
چشمانم را كه مي بندم ،
نوري آشنا هدايتگر مسير نگاهم ميشود . . . .
به كجا نميدانم . . . . !
اما حسي در درونم ياد آور ميشود ،
جايي دوست داشتني است كه به آن تعلق دارم . . . .
روزي بي واهمه به آنجا ميرسم . . . .
تنهاي تنها . . . . !
يادم مي آيد جايي خواندم :
" گاهي براي رسيدن به نور، بايد تاريكي را تجربه كرد"
۸۷
۰۹ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.