☆پست همینجوری الکی...☆
☆پست همینجوری الکی...☆
کلی کارو درس دارم ولی حوصلشونو ندارم...
انقده دلم میخواد مثل قبلنا وقت بگذرونم...
الان من میدونم میگین تو که همش اینجایی...خخخخخ
ولی فرق داره خوب الا در روز هروقت گوشیمو نگاه میکنم یه سری به اینجا میزنم
هر چند وقتی هم پستایی که اصن خودم دوسشون ندارم میفرستم...همشون حول حولی و بی سلیقه ارسال شدن...
خلاصه ...اقا چرا انقده همه بی معرفتن؟!هوم؟جای سوال داره واسم...
البته منم لج کردم طیه یه عمیات شمارمو و کلا همه چی رو عوض کردم...
دیدین که اکانت اینجام رو هم عوض کردم....
هعی ی ی ی ی ی ی....:-(
طرفای شما بارونی چیزی اومد؟دیروز مخصوصا شب این ورا بارون زیاد اومد...ولی خوب تو خونه بودم همچین بدرد هم نمیخورد...
خخخخ در اتاقو تا ته باز گذاشته بودم از اون ور یه عالمه پتو پیچیده بودم دورم...
تازه درسم میخوندم ....اخی انقده دلم واسه بچه گربه هه سوخت...راه داشت میذاشم بیاد تو کنار خودم بشینه....
من گفته بودم دوتا کاکاتیل دارم؟!؟!باز به معرفت اینا...تحویل میگیرن منو...→
معلوم نیست کی چه اتیشی میسوزونن...جلد یکی از کتابای منو تا وسط جوییدن...گوشه سفره مهمونی مامانمو تیکه تیکه کردن...جاسوییچی بابامو پدرشو دراوردن...اینا جدیداش بود دیگه بقیه گفتن نداره♥
دل اونا به من خوشه دل منم به اینا والا...البته دل خوشی های دیگه هم هستن ولی به قول مامانم چون اینا اعتراض چندانی به کارای من ندارن انقده تحویلشون میگیرم...چی بگم!!!
زیادی چرت و پرت نوشتم ولی هرکی اینو بم بگه حذف میکنم...میخواستی نخونی...به من چه!
هدف فقط نوشتن بود همین♡
خدافظ:-)
کلی کارو درس دارم ولی حوصلشونو ندارم...
انقده دلم میخواد مثل قبلنا وقت بگذرونم...
الان من میدونم میگین تو که همش اینجایی...خخخخخ
ولی فرق داره خوب الا در روز هروقت گوشیمو نگاه میکنم یه سری به اینجا میزنم
هر چند وقتی هم پستایی که اصن خودم دوسشون ندارم میفرستم...همشون حول حولی و بی سلیقه ارسال شدن...
خلاصه ...اقا چرا انقده همه بی معرفتن؟!هوم؟جای سوال داره واسم...
البته منم لج کردم طیه یه عمیات شمارمو و کلا همه چی رو عوض کردم...
دیدین که اکانت اینجام رو هم عوض کردم....
هعی ی ی ی ی ی ی....:-(
طرفای شما بارونی چیزی اومد؟دیروز مخصوصا شب این ورا بارون زیاد اومد...ولی خوب تو خونه بودم همچین بدرد هم نمیخورد...
خخخخ در اتاقو تا ته باز گذاشته بودم از اون ور یه عالمه پتو پیچیده بودم دورم...
تازه درسم میخوندم ....اخی انقده دلم واسه بچه گربه هه سوخت...راه داشت میذاشم بیاد تو کنار خودم بشینه....
من گفته بودم دوتا کاکاتیل دارم؟!؟!باز به معرفت اینا...تحویل میگیرن منو...→
معلوم نیست کی چه اتیشی میسوزونن...جلد یکی از کتابای منو تا وسط جوییدن...گوشه سفره مهمونی مامانمو تیکه تیکه کردن...جاسوییچی بابامو پدرشو دراوردن...اینا جدیداش بود دیگه بقیه گفتن نداره♥
دل اونا به من خوشه دل منم به اینا والا...البته دل خوشی های دیگه هم هستن ولی به قول مامانم چون اینا اعتراض چندانی به کارای من ندارن انقده تحویلشون میگیرم...چی بگم!!!
زیادی چرت و پرت نوشتم ولی هرکی اینو بم بگه حذف میکنم...میخواستی نخونی...به من چه!
هدف فقط نوشتن بود همین♡
خدافظ:-)
۶.۰k
۱۳ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.