پارت 29 پارت بعد شرط نداره
part 29
که صدا هاشون بالا اومد چرا میزنین مگه گیرتون نیارمب شما وروجکارو میدونیم باهاتون چکا کنیم داشتیم با کفشامون میزدیمشون ک یهو در عمارت باز شدو چند نفر اومدن تو نمیدونستم ک کین و داشتم فک میکردم ک یهو سوفی داد زد مامان بزلگگگگگ بابا بزلگگگگ و از اُپن پایین پریدو رفت پیششون یکم ترسیدم ک جیمین متوجه شد و سریع اومد پیشم و کمرمو گرفتو چسبوند ب خودش گفت نترس اینا مامان بابای ما سه نفرن اصلا نترس ندارن اگرم اذیتت کردن ب خودم بگو هرچند میدونم مامان بابامون عروس دوستن که صدای اون خانوم موسن صدا زد و پرسید ابن دختر خانوم خوشگل کیه؟ بیا جلو دخترم و گفت جیمین دوست دختر گرفتیو ب ما نگفتی ک با این حرف جانگکوک و جین ب صدا اومدن نهههههههههههههههههه دوست دخترش نیست ک تعجب وار باباشون گف چتثنه انگار همتون عاشق ی نفر شدین...
فلش بک ب روز بعد از خودکشی بورام
جانگکوک به خونه خونواده ش رفت ک ببینتشون و ی مسائل کاری رو باهاشون در میون بزاره ک ی خانوم و اقای موسن اما خوشتیپ اونجا بودن و وقتی که جانگکوک اومد اونو رفتن طرفشو جانگکوک ی قدم عقب رفت و با تعجب داشت نگاهوشن میکرد ولی خونسردیشو حفظ کزدو داشت میرفت سمت مادر پدرش که خانوم موسنه گفت اونا مامان بابای واقعیت نیستن ما خونواده تیم ی لحظه به جای اینکه ناراحت باشه خوشحالی تو دلش موج مکزیکی زد و ب طرفشون برگشت ک دستش توسط مادرشو پدرش گرفته شدو داشتن میگفتن ن دروغ میگن ت پسر مایی از پوست و گوشت و خون مایی ک خیلی ریلکس کوک رو همه همشون کردو گفت این ک کاری نداره ی ازامیش دی ان ای میدیم ک مامانش اومد ب حرف بیاد و گفت ن ممکنه ک کوک گفت یادت نره در گوشش گفت رییس باند مافیایی بزرگی هستم و ممکن نیس ک گول بخورم سرشو اورد بالا ک با حرف اون مرد موسن خوشتیپ خشکش زد ک گفت منم ی باند مافیایی دارم البته داخل کره نیست ولی از مال تو کوچیک تر نیست تو بهت و تعجب بود کوک ولی سریع خودشو جمع کرد بعد از گرفتن ازمایشو اینا فهمیدن ک کوک بچه خونواده ش نبوده و جابه جا شده داخل بیمارستان وقتی ک ب دنیا اومده و به خونواده اصلیش رسید....
پایان فلش بک
که صدا هاشون بالا اومد چرا میزنین مگه گیرتون نیارمب شما وروجکارو میدونیم باهاتون چکا کنیم داشتیم با کفشامون میزدیمشون ک یهو در عمارت باز شدو چند نفر اومدن تو نمیدونستم ک کین و داشتم فک میکردم ک یهو سوفی داد زد مامان بزلگگگگگ بابا بزلگگگگ و از اُپن پایین پریدو رفت پیششون یکم ترسیدم ک جیمین متوجه شد و سریع اومد پیشم و کمرمو گرفتو چسبوند ب خودش گفت نترس اینا مامان بابای ما سه نفرن اصلا نترس ندارن اگرم اذیتت کردن ب خودم بگو هرچند میدونم مامان بابامون عروس دوستن که صدای اون خانوم موسن صدا زد و پرسید ابن دختر خانوم خوشگل کیه؟ بیا جلو دخترم و گفت جیمین دوست دختر گرفتیو ب ما نگفتی ک با این حرف جانگکوک و جین ب صدا اومدن نهههههههههههههههههه دوست دخترش نیست ک تعجب وار باباشون گف چتثنه انگار همتون عاشق ی نفر شدین...
فلش بک ب روز بعد از خودکشی بورام
جانگکوک به خونه خونواده ش رفت ک ببینتشون و ی مسائل کاری رو باهاشون در میون بزاره ک ی خانوم و اقای موسن اما خوشتیپ اونجا بودن و وقتی که جانگکوک اومد اونو رفتن طرفشو جانگکوک ی قدم عقب رفت و با تعجب داشت نگاهوشن میکرد ولی خونسردیشو حفظ کزدو داشت میرفت سمت مادر پدرش که خانوم موسنه گفت اونا مامان بابای واقعیت نیستن ما خونواده تیم ی لحظه به جای اینکه ناراحت باشه خوشحالی تو دلش موج مکزیکی زد و ب طرفشون برگشت ک دستش توسط مادرشو پدرش گرفته شدو داشتن میگفتن ن دروغ میگن ت پسر مایی از پوست و گوشت و خون مایی ک خیلی ریلکس کوک رو همه همشون کردو گفت این ک کاری نداره ی ازامیش دی ان ای میدیم ک مامانش اومد ب حرف بیاد و گفت ن ممکنه ک کوک گفت یادت نره در گوشش گفت رییس باند مافیایی بزرگی هستم و ممکن نیس ک گول بخورم سرشو اورد بالا ک با حرف اون مرد موسن خوشتیپ خشکش زد ک گفت منم ی باند مافیایی دارم البته داخل کره نیست ولی از مال تو کوچیک تر نیست تو بهت و تعجب بود کوک ولی سریع خودشو جمع کرد بعد از گرفتن ازمایشو اینا فهمیدن ک کوک بچه خونواده ش نبوده و جابه جا شده داخل بیمارستان وقتی ک ب دنیا اومده و به خونواده اصلیش رسید....
پایان فلش بک
۷۷.۵k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.