پادشاه (پارت ۱۴ )
پادشاه (پارت ۱۴ )
دخترا :خداحافظ
میهو:چطور بود ؟
ته:راس میگی فروختن خیلی حال میده
میهو:مگه نگفتی خرید بیشتر حال میده
ته:اشتباه میگفتم
میهو:حالا بیا بریم بگردیم
ته:باش
*یکم رفتن جلو*
میهو:عه هنر دستی
ته:الان میخوای این رو بخری
میهو:آره
ته:یعنی هرچی کار کردیم رو به باد بدی
میهو:ولش کن
*یکم رفتن جلو*
میهو:دوتا بستنی لطفا
فروشنده:بفرما بگیر
*فروشنده قیف رو داد ولی بستنی رو نه*
فروشنده :عه بگیر ،چقدر دست و پا چلفتی ای
ته:میزنم دستش رو قطع میکنم*داد*
میهو:عه چی میگی ایشون خیلی زود عصبانی میشن،خب بریم از ما نقاشی بکشن
ته:چطور جرعت میکنن از روی صورت شاه بکشن
میهو:اینجا هیچکس نمیدونن شما شاه هستید
*بعد نقاشی*
میهو:چ خوشگله
ته:آره
میهو:بریم نخ هامون رو ببندیم
ته :باشه
*میهو و ته رفتن به جایی که بتونن اون نخ رو ببندن *
میهو:اون نخی که درست کردی رو داری
ته:آره بیا ولی چرا میخوای اون رو واسه خودمون ببندی
میهو:اونوقت خیلی خوشم میاد
*میهواون رو بست*
سربازا :هی دارید چیکار میکنید
ته:چرا مگه این کار غیره قانونی ی *اروم*
میهو:وقتی ازدواج ممنوعهداین چیزا هم ممنوعه *اروم* بیا فرار کنیم
ته:ولی من شاهم مثلا
میهو:پس تکی فرار میکنم *فرارکرد*
ته:میهو واسا منم میام *اونم فرار کرد *
*دست میهو رو گرفتو فرار کردن*
*توقصرته رفت پیش مشاور*
(مشاور =م.ش)
م.ش:علی حضرت احیانا عاشق شدید
ته:نه چرا
م.ش:چون خیلی با میهو میگردید
ته:نه من عاشق نشدم ولی میتونی بگی عشق یعنی چی؟
م.ش: اگه عاشق بشید نمی خواین طرف مقابل از پیشتون بره و میخوای باهاش بیشتر وقت بگزرونید و با حرکت کوچیکی قلبتون به تپش میوفته
ته:پس باید فک کنم
مش:پس عاشق شدید
ته:آره فک کنم
م.ش:پس من کاری میکنم که صمیمی تر شید
ته :واقعا این کا رو میکنید
م.ش آره
دخترا :خداحافظ
میهو:چطور بود ؟
ته:راس میگی فروختن خیلی حال میده
میهو:مگه نگفتی خرید بیشتر حال میده
ته:اشتباه میگفتم
میهو:حالا بیا بریم بگردیم
ته:باش
*یکم رفتن جلو*
میهو:عه هنر دستی
ته:الان میخوای این رو بخری
میهو:آره
ته:یعنی هرچی کار کردیم رو به باد بدی
میهو:ولش کن
*یکم رفتن جلو*
میهو:دوتا بستنی لطفا
فروشنده:بفرما بگیر
*فروشنده قیف رو داد ولی بستنی رو نه*
فروشنده :عه بگیر ،چقدر دست و پا چلفتی ای
ته:میزنم دستش رو قطع میکنم*داد*
میهو:عه چی میگی ایشون خیلی زود عصبانی میشن،خب بریم از ما نقاشی بکشن
ته:چطور جرعت میکنن از روی صورت شاه بکشن
میهو:اینجا هیچکس نمیدونن شما شاه هستید
*بعد نقاشی*
میهو:چ خوشگله
ته:آره
میهو:بریم نخ هامون رو ببندیم
ته :باشه
*میهو و ته رفتن به جایی که بتونن اون نخ رو ببندن *
میهو:اون نخی که درست کردی رو داری
ته:آره بیا ولی چرا میخوای اون رو واسه خودمون ببندی
میهو:اونوقت خیلی خوشم میاد
*میهواون رو بست*
سربازا :هی دارید چیکار میکنید
ته:چرا مگه این کار غیره قانونی ی *اروم*
میهو:وقتی ازدواج ممنوعهداین چیزا هم ممنوعه *اروم* بیا فرار کنیم
ته:ولی من شاهم مثلا
میهو:پس تکی فرار میکنم *فرارکرد*
ته:میهو واسا منم میام *اونم فرار کرد *
*دست میهو رو گرفتو فرار کردن*
*توقصرته رفت پیش مشاور*
(مشاور =م.ش)
م.ش:علی حضرت احیانا عاشق شدید
ته:نه چرا
م.ش:چون خیلی با میهو میگردید
ته:نه من عاشق نشدم ولی میتونی بگی عشق یعنی چی؟
م.ش: اگه عاشق بشید نمی خواین طرف مقابل از پیشتون بره و میخوای باهاش بیشتر وقت بگزرونید و با حرکت کوچیکی قلبتون به تپش میوفته
ته:پس باید فک کنم
مش:پس عاشق شدید
ته:آره فک کنم
م.ش:پس من کاری میکنم که صمیمی تر شید
ته :واقعا این کا رو میکنید
م.ش آره
۵.۵k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.