پارت ۲۰
پارت ۲۰
(راوی)
ترس تمام وجود دخترک را فرا گرفته بود او چه کسی بود که دختر داستان را در این حد ترسانده بود؟ چه کسی قصد داشت خوشبختی که به سختی به دست آورده بود را خراب کند؟
(وانیا)
با ترسی که با دیدن اون دونفر حس کردم رو تا به حال تجربه نکرده بودم با ترس به پهلوی یونگی ضربه ای زدم
که برگشت سمتم با ترس و لرز اونارو بهش نشون دادم که اول عصبانی شد ولی بعدش اخمی کرد که اعصبانیتشو نشون میداد
(یونگی)
هه حتما چون شرکتشون داره ورشکست میشه اومدن اینجا با اخمی که روی صورتم نقش بسته بود رو کردم سمت وانیا و گفتم
+نگران نباش اتفاقی نمیافته فراموش نکردی کع من کیم؟
انگار خیالش یکم راحت شده بود سری تکون داد سرش و انداخت پایین
بعد از چند دقیقه دیدم که وانیا بلند شد نگاهش کردم که گفت
_من میرم دستشویی ولی اگر تا ۱۰ دقیقه برنگشتم لطفا بیا دنبالم
باشه ای گفتم کع حرکت کرد و رفت ۱۰دقیقه ای گزشت که دیدم اون مرتیکه هم نیس بلند شدم و به سمت دستشویی حرکت کردم
با چیزی که دیدم به قدری اعصبانی شدم که ممکن بود اون اشغال و بفرستم هوا
(راوی)
ترس تمام وجود دخترک را فرا گرفته بود او چه کسی بود که دختر داستان را در این حد ترسانده بود؟ چه کسی قصد داشت خوشبختی که به سختی به دست آورده بود را خراب کند؟
(وانیا)
با ترسی که با دیدن اون دونفر حس کردم رو تا به حال تجربه نکرده بودم با ترس به پهلوی یونگی ضربه ای زدم
که برگشت سمتم با ترس و لرز اونارو بهش نشون دادم که اول عصبانی شد ولی بعدش اخمی کرد که اعصبانیتشو نشون میداد
(یونگی)
هه حتما چون شرکتشون داره ورشکست میشه اومدن اینجا با اخمی که روی صورتم نقش بسته بود رو کردم سمت وانیا و گفتم
+نگران نباش اتفاقی نمیافته فراموش نکردی کع من کیم؟
انگار خیالش یکم راحت شده بود سری تکون داد سرش و انداخت پایین
بعد از چند دقیقه دیدم که وانیا بلند شد نگاهش کردم که گفت
_من میرم دستشویی ولی اگر تا ۱۰ دقیقه برنگشتم لطفا بیا دنبالم
باشه ای گفتم کع حرکت کرد و رفت ۱۰دقیقه ای گزشت که دیدم اون مرتیکه هم نیس بلند شدم و به سمت دستشویی حرکت کردم
با چیزی که دیدم به قدری اعصبانی شدم که ممکن بود اون اشغال و بفرستم هوا
۲.۸k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.