پارت پنج هم رسید ولی هنوز یه مشتاق برای داستان پیدا نشد که نشد. بقیه اش رو این پایین بخون👇
آنچه گذشت.........
هیتا خونه رو پر از شکلات و آبنبات پیدا میکنه و برینا، هیتا رو میبره بیرون و تو شهر میچرخونه ولی همه ی خیابون ها خالی ان. هیتا نگران میشه و از برینا میپرسه اینجا چه خبره و برینا با لبخند شرورانه ای پاسخ میده........
برینا با لبخند شرورانه ای میگه:(( من کل شهر رو اجاره کردم البته فقط برای یه روز)).
هیتا فریاد میزنه:((چییییی!!!!!!!!!)).
هیتا قبل از این که برینا حرفی بزنه ادامه میده که:((تو چِت شده برینا تو اصلا اون آدمی که میشناختم نیستی تو خیلی عوض شدی (در همین بین کم کم گریه اش میگیره) داری چیکار میکنی برینا دارم ازت میترسم تو عوض شدی اصلا دیگه .... دیگه نمیدونم کی هستی تو برای من غریبه شدی تو قبلا خیلی با احساس تر بودی)).
برینا سرش رو پایین میندازه. اشک توی چشمش جمع شده ولی اجازه نمیده که اشکِش از چشمش خارج بشه.
سرش رو بالا میاره با حالتی که انگار گریه کرده و بغض گلوش رو گرفته میگه:((ببخشید هیتا!!!!!!!)).و بعد با دستش یک چیزی مثل انسولین به هیتا میزنه و هیتا بیهوش میشه وقتی هیتا بهوش میاد توی ..........
هیتا خونه رو پر از شکلات و آبنبات پیدا میکنه و برینا، هیتا رو میبره بیرون و تو شهر میچرخونه ولی همه ی خیابون ها خالی ان. هیتا نگران میشه و از برینا میپرسه اینجا چه خبره و برینا با لبخند شرورانه ای پاسخ میده........
برینا با لبخند شرورانه ای میگه:(( من کل شهر رو اجاره کردم البته فقط برای یه روز)).
هیتا فریاد میزنه:((چییییی!!!!!!!!!)).
هیتا قبل از این که برینا حرفی بزنه ادامه میده که:((تو چِت شده برینا تو اصلا اون آدمی که میشناختم نیستی تو خیلی عوض شدی (در همین بین کم کم گریه اش میگیره) داری چیکار میکنی برینا دارم ازت میترسم تو عوض شدی اصلا دیگه .... دیگه نمیدونم کی هستی تو برای من غریبه شدی تو قبلا خیلی با احساس تر بودی)).
برینا سرش رو پایین میندازه. اشک توی چشمش جمع شده ولی اجازه نمیده که اشکِش از چشمش خارج بشه.
سرش رو بالا میاره با حالتی که انگار گریه کرده و بغض گلوش رو گرفته میگه:((ببخشید هیتا!!!!!!!)).و بعد با دستش یک چیزی مثل انسولین به هیتا میزنه و هیتا بیهوش میشه وقتی هیتا بهوش میاد توی ..........
۳.۹k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.