پارت نهم
همین جور گرم صحبت بودیم که دیدم تهیونگ و کوک دارن میا و بستنی ها هم تو دستشون هست دلمداشت ضعف می رفت من عاشق بستنی توت فرنگی هستم سری دپییدم و بستنی رو از دست کوک گرفتم و ازش تشکر کردم بعد رفتیم باهم روی تاب نشستیم و مشغول بستنی خوردن بو دیم که من سوکوت رو شکوندم
خوب بن بستنی م رو خوردم شما هم سری بخورید که برای بازی با این وسایل ترسناک خیلی ذوق دارم خوب من می رم که بلیت بگیرم داشتم می رفتم که کوک گفت منم میام منم چیزی نگفتم و قبول کردم و با کوک رفتم که بلیت بگیریم
از زبان تهیونگ
باید یه کاری کنم کوک سری تر به سویونگ برسه بدبخت مرد از سینگلی
حالا نمی دونم یه جیا بگم یا نه نه باید بگم جیا دوسدخترم هست
تهیونگ ـ جیا یه چیزی بهت می گم قول بده به سویونگ نگی
جیا ـ بگپ باشه بهش نمی گم
تهیونگ ـ می گم کوک رو سویونگ کراشه نظرت چیه امروز یه کاری کنیم این دوتا هم مثل با بهم برسن
جیا ـ موافقم
تهیونگ ـ پس عملیات از الا شروع می شود
از زبان کوک
بلیت ها رو خریدیم و داشتیم می رفیتیم پیش جیا و تهیونگ
زیر لب( امرز باید یه کاری کنم سویونگ هم همین حس رو بهم پیدا کنه هرچی بشه امروز بهش عتراف می کنم
از زبان سویونگ
نمی دونم چرا کوک اینجوری شده هیچی نمی گه
سویونگ ـ کوک می گم چرا هیچی نمی گی
سویونگ ـ کوک کوک کوک ( اخری رو با داد گفت)
کوک ـ ا چرا داد می زنی گوشم کر شد
سویونگ ـ یک ساعته دارم صدات نی زنم چرا جواب نمی دی
کوک ـ ببخشید داشتم به یه چیز هایی فکر می کردم
سویونگ ـ همین جور دلستیم باهم صحیت می کردیم که رسیدیم پیش تهیونگ و جیا بلیط هارا بهشون دادیم و رفتی سوار وسایل ها شدیم
نمی دونم چرا این قدر هیجان داشتم
رفتیم سوار شدیم اولین بازی با ترن هوایی بود من و کوک پیش هم و جیا تهیونگ هم پیش هم نشستن
خیلی ترسناک بود وای خدا مگه کرم داشتم همچین بازی رو انتخاب کردم
جیا مثل چی تو بغل تهیونگ بود فکر کنم تهیونگ داشت می ترکید
همین جور داشتم با خودم کل کل می کردم که یک دفعه ترن هوایی اوج گرفت و خیلی سری شد دیگه کار دست خودم نبود و محکم کوک رو بغل کرد
از زبا کوک...
تا حالا شرت نذاشتم ولی اینبار می خوام بزارم چون اولی کم می زارم
پنج تا لایک و سه تا کامنت
خوب بن بستنی م رو خوردم شما هم سری بخورید که برای بازی با این وسایل ترسناک خیلی ذوق دارم خوب من می رم که بلیت بگیرم داشتم می رفتم که کوک گفت منم میام منم چیزی نگفتم و قبول کردم و با کوک رفتم که بلیت بگیریم
از زبان تهیونگ
باید یه کاری کنم کوک سری تر به سویونگ برسه بدبخت مرد از سینگلی
حالا نمی دونم یه جیا بگم یا نه نه باید بگم جیا دوسدخترم هست
تهیونگ ـ جیا یه چیزی بهت می گم قول بده به سویونگ نگی
جیا ـ بگپ باشه بهش نمی گم
تهیونگ ـ می گم کوک رو سویونگ کراشه نظرت چیه امروز یه کاری کنیم این دوتا هم مثل با بهم برسن
جیا ـ موافقم
تهیونگ ـ پس عملیات از الا شروع می شود
از زبان کوک
بلیت ها رو خریدیم و داشتیم می رفیتیم پیش جیا و تهیونگ
زیر لب( امرز باید یه کاری کنم سویونگ هم همین حس رو بهم پیدا کنه هرچی بشه امروز بهش عتراف می کنم
از زبان سویونگ
نمی دونم چرا کوک اینجوری شده هیچی نمی گه
سویونگ ـ کوک می گم چرا هیچی نمی گی
سویونگ ـ کوک کوک کوک ( اخری رو با داد گفت)
کوک ـ ا چرا داد می زنی گوشم کر شد
سویونگ ـ یک ساعته دارم صدات نی زنم چرا جواب نمی دی
کوک ـ ببخشید داشتم به یه چیز هایی فکر می کردم
سویونگ ـ همین جور دلستیم باهم صحیت می کردیم که رسیدیم پیش تهیونگ و جیا بلیط هارا بهشون دادیم و رفتی سوار وسایل ها شدیم
نمی دونم چرا این قدر هیجان داشتم
رفتیم سوار شدیم اولین بازی با ترن هوایی بود من و کوک پیش هم و جیا تهیونگ هم پیش هم نشستن
خیلی ترسناک بود وای خدا مگه کرم داشتم همچین بازی رو انتخاب کردم
جیا مثل چی تو بغل تهیونگ بود فکر کنم تهیونگ داشت می ترکید
همین جور داشتم با خودم کل کل می کردم که یک دفعه ترن هوایی اوج گرفت و خیلی سری شد دیگه کار دست خودم نبود و محکم کوک رو بغل کرد
از زبا کوک...
تا حالا شرت نذاشتم ولی اینبار می خوام بزارم چون اولی کم می زارم
پنج تا لایک و سه تا کامنت
۷.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.