عشق ناخواسته Part. 53
بورا ـ باهات موافقم بزار چند روز از عمرت رو به خوبی بگذرونی خوب می تونی بری فیلمت رو نگاه کنی ولی اگه خطایی لزت سر بزنه با من ترفی
دایون ـ حتما خوب دیگه من از خدمتتون مرخص می شم
از زبان دایون
وای یعنی الا چیشده بابام کجاست منظورش از اینکه می خواد هممنون رو باهم بکشه چیه
وای باید یه جوری به هوسوک خبر بدم ولی می ترسم بورا بفهمه ایش الا چه گوهی بخورم
ولش بزار فعلا برم فیلمم رو نگاه کنم
(بچه ها خداییش دایون خیلی بی خیاله!
و نشست و فیلمش رو نگاه کرد
ولی بازم. یه نقشه هایی توی سرش داشت
اینجا خونه ی ماست و من از هر سوراخش با خبرم پس فرار برای من کاری نداره
ولی باید قبلش مطمعن بشم کسی منو زیر نظر نداشته باشه
پس رفتم و یه سر و گوشی به اب دادم و وقتی فهمیدم کسی حواسش به من نیست از خونه زدم بیرون به هوسوک هم خبر دادم که همون نزدیکی ها همو ببینیم
از زبان هوسوک
وقتی رفتم خونه دیدم بابام نشسته داره تلوزیون نگاه می کنه بعدش رفتم سر گوشی بعد از یه ساعت یه پیام روی گوشیم اومد که از طرف دایون بود بازش کردم دیدم گفته که باید همو ببینیم منم به ادرسی که فرستاده بود رفتم
وقتی رسیدم دیدم دایون اونور منتظرمه
هوسوک ـ چی شده دایون
دایون ـ عه اومدی فقط اینو بدون که بدبخت شدیم
و تمام ماجرا رو براش تعریف کرد
نگاه کن هوسوک تو به هیچ عنوان نباید پات رو توی خونه ی ما بزاری و به هیچ وجع بخاطر من یا پدرت یا تو ر کس دیگه جونت رو به خطر ننداز
هوسوک ـ ولی من هنوز باورم نمی شه
الا چیکار کنیم یعنی الا سرنوشت ما چی میشه قراره چه اتفاقی برامون بیفته
دایون ـ من خودم هم خوب نمیدونم ولی باید مراقب باشیم و هیچ کاری رو لز روی تصمیم قلبمون انحام ندیم و فقط به ذهنمون گوش کنیم حتی اگه منم بمیرم تو باید مراقب خودت باشی
هوسوک ـ چی میگی دایون من بدون دو چیکار کنم
ولی باشه به حرفت گوش میدم ولی تو هم باید قول بدی و مراقب خودت باشی
دایون ـ سیع خودم رو می کنم خوب من دیگه باید برم همین الانشم اگه بفهمه من تو رو دیدم زنده نمی مونم
دایون ـ حتما خوب دیگه من از خدمتتون مرخص می شم
از زبان دایون
وای یعنی الا چیشده بابام کجاست منظورش از اینکه می خواد هممنون رو باهم بکشه چیه
وای باید یه جوری به هوسوک خبر بدم ولی می ترسم بورا بفهمه ایش الا چه گوهی بخورم
ولش بزار فعلا برم فیلمم رو نگاه کنم
(بچه ها خداییش دایون خیلی بی خیاله!
و نشست و فیلمش رو نگاه کرد
ولی بازم. یه نقشه هایی توی سرش داشت
اینجا خونه ی ماست و من از هر سوراخش با خبرم پس فرار برای من کاری نداره
ولی باید قبلش مطمعن بشم کسی منو زیر نظر نداشته باشه
پس رفتم و یه سر و گوشی به اب دادم و وقتی فهمیدم کسی حواسش به من نیست از خونه زدم بیرون به هوسوک هم خبر دادم که همون نزدیکی ها همو ببینیم
از زبان هوسوک
وقتی رفتم خونه دیدم بابام نشسته داره تلوزیون نگاه می کنه بعدش رفتم سر گوشی بعد از یه ساعت یه پیام روی گوشیم اومد که از طرف دایون بود بازش کردم دیدم گفته که باید همو ببینیم منم به ادرسی که فرستاده بود رفتم
وقتی رسیدم دیدم دایون اونور منتظرمه
هوسوک ـ چی شده دایون
دایون ـ عه اومدی فقط اینو بدون که بدبخت شدیم
و تمام ماجرا رو براش تعریف کرد
نگاه کن هوسوک تو به هیچ عنوان نباید پات رو توی خونه ی ما بزاری و به هیچ وجع بخاطر من یا پدرت یا تو ر کس دیگه جونت رو به خطر ننداز
هوسوک ـ ولی من هنوز باورم نمی شه
الا چیکار کنیم یعنی الا سرنوشت ما چی میشه قراره چه اتفاقی برامون بیفته
دایون ـ من خودم هم خوب نمیدونم ولی باید مراقب باشیم و هیچ کاری رو لز روی تصمیم قلبمون انحام ندیم و فقط به ذهنمون گوش کنیم حتی اگه منم بمیرم تو باید مراقب خودت باشی
هوسوک ـ چی میگی دایون من بدون دو چیکار کنم
ولی باشه به حرفت گوش میدم ولی تو هم باید قول بدی و مراقب خودت باشی
دایون ـ سیع خودم رو می کنم خوب من دیگه باید برم همین الانشم اگه بفهمه من تو رو دیدم زنده نمی مونم
۸.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.