عشق ناخواسته Part. 54

هوسوک ـ باشه خدافظ

دایون هم براش دست تکون داد و رفت

از زبان دایون

وقتی رسیدم خونه خبری از کسی نبود پس بدون سر و صدا رفتم همون جا سر جام نشستم
و یکم توی تلوزیون چرخیدم

از زبان بورا

وای این دختره دایون چقدر رو مخه هیج جوره کم نمیاره لی بازم من ازش یه نقطه ضعف دارم
حالا ببینم جون خودش رو به جون پدرش ترجیح میده
بعدم برای اون پسره هم نقشه دارم فقط به موقعش

رفتم پایین تا ببینم اون دختره داره چیکار میکنه
وای این هنوز داره تلوزیون نگاه می کنه خدایا مثلا من الا اینو گرگان گرفتم بعد این با خیال راحت داره فیلمشو نگاه می کنه

بورا ـ هی هرزه کجایی

دایون ـ چی میگه به من چی گفتی حرف دهنتو بفهم یه جوری میزنم توی دهنت که نفهمی از کجا خوردی ها

بورا ـ وای ترسیدم نکشیمون یه وقت دیگه هم وقتت تموم شده باید کارمو باهات شروع کنم

دایون ـ برو بینم بابا من می خوام فیلمم رو نگاه کنم فکر کرده کی هستی که به من دستور میدی بعدشم اینجا خونه ی منه تو هم هیچ غلطی نمی تونی بکنی

بورا ـ انگار حرف تو کلت نمیره
نگهبانا ببرینش توی اتاق شکنجه

دایون ـ نیازی نیست خودم میام ولی من از شکنجه شدن نمیترسم

و دایون رفت توی اتاق شکنجه