چطور شروع کنم؟
چطور شروع کنم؟
خیلی سخت است شروع بحثی که پایان یافته!!
داستانی دارم!!
مثل همیشه یکی بود یکی نبود
از قضا قاصدکی هم صحبت افتابگردانی شد،...
بحثشان شیرین بود لحظات زیبا بود و خاطرات ماندنی...
تا سرو کله ی وابستگی ها پیدا شد..!!!
قاصدک می دانست که همه ی هستی گل،عشق او خورشید است..
و خوب میفهمد گر نباشد عاشق خورشید فردایش به غم خواهد نشست..
پس چو این میدانست...
ترک گل کرد و پرید و اوج گرفت تا به افق!!
همه امیدش اما گل ماندن او بود...اینکه شاداب باشد...
گل بماند نه به عمر بلکه به ذات...
کوله بار دلواپسی اش سنگین بود...کنج دیواری نشست...
باز بر بی کسی خود خندید...
و دگر باز نگشت...
***delaram***
خیلی سخت است شروع بحثی که پایان یافته!!
داستانی دارم!!
مثل همیشه یکی بود یکی نبود
از قضا قاصدکی هم صحبت افتابگردانی شد،...
بحثشان شیرین بود لحظات زیبا بود و خاطرات ماندنی...
تا سرو کله ی وابستگی ها پیدا شد..!!!
قاصدک می دانست که همه ی هستی گل،عشق او خورشید است..
و خوب میفهمد گر نباشد عاشق خورشید فردایش به غم خواهد نشست..
پس چو این میدانست...
ترک گل کرد و پرید و اوج گرفت تا به افق!!
همه امیدش اما گل ماندن او بود...اینکه شاداب باشد...
گل بماند نه به عمر بلکه به ذات...
کوله بار دلواپسی اش سنگین بود...کنج دیواری نشست...
باز بر بی کسی خود خندید...
و دگر باز نگشت...
***delaram***
۲۹۲
۰۵ آبان ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.