یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشمو بغل کرده بودمو داشتم خاط
یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشمو بغل کرده بودمو داشتم خاطراتمونو مرور میکردم.
با خودم گفتم الان با کیه؟کجاس؟چیکار میکنه؟
به عکساش خیره شدم و قطرات اشکم به جایی سر میخوردند که تو همیشه میبوسیدی...
دیدم پیام دارم...نگاش نکردمو خواستم نخونده پاکش کنم...
چون حوصله هیچکس و نداشتم... اما چشمم به فرستنده خورد و درجا خشکم زد...!
چند بار اسمشو خوندم!تمام خاطراتش اومد جلو چشمم...
خواستم پاکش کنم اما چشمم به متنش خورد...
نوشته بود : دوست دارم دیوونه!
لحنش مثل همون موقع ها بود... با این حرفش گذشته رو فراموش کردمو نوشتم:
منم دوست دارم عشقم!
با لبخند اومدم که دکمه ارسال و بزنم که یهو نوشت:
ببخشید اشتباه فرستادم:(
با خودم گفتم الان با کیه؟کجاس؟چیکار میکنه؟
به عکساش خیره شدم و قطرات اشکم به جایی سر میخوردند که تو همیشه میبوسیدی...
دیدم پیام دارم...نگاش نکردمو خواستم نخونده پاکش کنم...
چون حوصله هیچکس و نداشتم... اما چشمم به فرستنده خورد و درجا خشکم زد...!
چند بار اسمشو خوندم!تمام خاطراتش اومد جلو چشمم...
خواستم پاکش کنم اما چشمم به متنش خورد...
نوشته بود : دوست دارم دیوونه!
لحنش مثل همون موقع ها بود... با این حرفش گذشته رو فراموش کردمو نوشتم:
منم دوست دارم عشقم!
با لبخند اومدم که دکمه ارسال و بزنم که یهو نوشت:
ببخشید اشتباه فرستادم:(
۲.۵k
۲۶ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.