اخشورش کیست؟!
اخشورش کیست؟!
نکته دیگر بررسی شخص اخشورش است که او را با کدامیک از پادشاهان هخامنشی می توان برابر دانست؟! جالب آنکه با بررسی این موضوع ابهامات و تضاد ها بیشتر می شود.
برخی اخشورش را اردشیر می دانند چرا که نام او در هَفتادگانی (ترجمه ی یونانی از عهد عتیق که سالها بعد از هخامنشیان صورت گرفته است) به صورت Artaxerxes آمده که همان نگارش نام اردشیر به زبان یونانی است و همچنین می دانیم که سه پادشاه با نام رسمی اردشیر در دوره هخامنشیان حکومت کرده اند. نکته آنجاست که نام اردشیر در قسمت های دیگر منابع یهودی به شکل دیگری آمده و این نام برای شخصی جدا از اخشورش ذکر شده است، برای مثال در باب چهارم کتاب عزرا نام «اَرتَه خشثتا» آمده است که شباهت آشکاری با شکل پارسی باستان این نام یعنی «اَرتَه خشثرا» دارد و حتی قبل از آن نام اخشورش آمده است که به عنوان یک پادشاه دیگر که قبل از اَرتَه خشثتا حکومت می کرده، مطرح شده است. پس طبیعتا این نام نمی تواند یکسان با نام اردشیر باشد.
برخی از شواهد به شباهت اخشورش و خشایارشا اشاره دارند، برای مثال برخی از صفات اخشورش که در داستان بیان می شود به خشایارشایی که در برخی از منابع یونانی گفته شده، نزدیک است، همچنین نام های اخشورش و خشایارشا شباهت زیادی به هم دارند. اما یونانیانی مانند هرودوت، کتزیاس و آیسخولوس گفته اند که خشایارشا تنها یک ملکه به نام «آمس تریس» داشته است و در سخن این مورخان حرفی از تغییر ملکه نیامده است (نگاه کنید به: هرودوت، ٧، ۶١ و کتزیاس، ۲٠، ۶ و آیسخولوس، ص ٣٧۴). آمس تریس دختر یکی از بزرگان پارسی به نام «اُتانس» (معادل هوتن در کتیبه بیستون) معرفی می شود و هیچ کجا حرفی از همسر یهودی خشایارشا در میان نیست.
با توجه به آثار باستانی به جا مانده از دوران خشایارشا چهره ای متفاوت از وی ترسیم می شود که شاید یکسانی اخشورش و خشایارشا را تضعیف کند (برای مثال نگاه کنید به: نگاهی به کتیبه نویافته خشایارشا و محتوای آن). باز هم اشاره می کنیم که بر اساس کتیبه های هخامنشی از جمله کتیبه های رسمی خشایارشا، شاهنشاهی هخامنشی بیست و چند ایالت داشته است و در داستان استر از ١۲٧ ولایت نام برده می شود. این موارد نشان می دهد که یکسانی اخشورش و خشایارشا با چالش روبرو است.
اما نکته ای که این بحث را با چالش جدی روبرو می کند این است که بر طبق کتاب استر، مُردخای توسط «نبُوکَد نَصر» پادشاه بابل، تبعید شده است (استر، ۲، ۷). اگر بپذیریم که این داستان در دوره اوج هخامنشیان -حال دوره خشایارشا و یا اردشیر یکم- رخ داده است، واقعه ی تبعید مردخای می بایست بیش از ۱۰۰ سال قبل از رویداد های این داستان باشد، اگر این داستان مربوط به اردشیر دوم یا اردشیر سوم باشد، فاصله تبعید مردخای بسیار زیاد می شود. با توجه به این موضوع سن و سال مردخای بسیار بالا و غیر منطقی به نظر می رسد، آن هم شخصی که در دربار مشغول به کار است و با توان و کوشش زیاد، یهودیان را از نابودی نجات می دهد.
این موارد نشان می دهد که تناقضات بسیار زیادی در داستان استر وجود دارد و نویسنده داستان استر آشنایی با تاریخ ایران نداشته است. حتی ممکن است چند پادشاه را با هم آمیخته شده باشد و در نهایت داستان استر ویژگی های افسانه ای و اسطوره ای به خود گرفته است؛ مردخای با چنین سن و سالی بیشتر تناسب با یک شخصیت اسطوره ای دارد.
ااغراق ها و موارد افسانه ای در کتاب استر:
داستان استر از جهات زیادی شبیه به یک رمان است و همچنین اغراق های فراوانی در آن دیده می شود، حتی شباهت هایی با اسطوره های بابلی در این داستان دیده می شود؛ در این بخش سعی می کنیم چند مورد از این موارد را ذکر کنیم.
نویسنده کتاب استر گویی از فکر و ذهن شخصیت ها خبر داشته است. برای مثال در باب ششم بعد از آنکه پادشاه از هامان می پرسد : «با کسی که پادشاه رغبت دارد که او را تکریم نماید چه باید کرد؟»، در متن کتاب استر نوشته شده است: «هامان در دل خود فکر کرد کیست غیر از من که پادشاه به تکریم نمودن او رغبت داشته باشد». یعنی نویسنده این داستان یک دانای کل بوده است که از احساسات و تفکرات شخصیت ها خبر داشته است.
در داستان استر اشخاصی که بر ضد یهودیان اقدام می کنند، به نوعی با دشمنان اساسی یهود که از دیر باز با آنها خصومت داشتند، ارتباط دارند. بر اساس این داستان شخصی از قوم غیر ایرانیِ عمالقه به نام «هامان» به درجه بالایی در حکومت می رسد! جالب آنکه بر طبق منابع یهودی، این قوم از دیرباز با یهودیان ستیز داشتند (کتاب اول سموئیل، ١۵، ٣٣). مشخص نیست که این شخص غیر ایرانی چگونه به این رده در حکومت رسیده است! همچنین در تفاسیری که برای کتاب استر در تلمود نوشتند، اخشورش در ارتباط با نبوکد نصر خوانده می شود (Bablyonian
نکته دیگر بررسی شخص اخشورش است که او را با کدامیک از پادشاهان هخامنشی می توان برابر دانست؟! جالب آنکه با بررسی این موضوع ابهامات و تضاد ها بیشتر می شود.
برخی اخشورش را اردشیر می دانند چرا که نام او در هَفتادگانی (ترجمه ی یونانی از عهد عتیق که سالها بعد از هخامنشیان صورت گرفته است) به صورت Artaxerxes آمده که همان نگارش نام اردشیر به زبان یونانی است و همچنین می دانیم که سه پادشاه با نام رسمی اردشیر در دوره هخامنشیان حکومت کرده اند. نکته آنجاست که نام اردشیر در قسمت های دیگر منابع یهودی به شکل دیگری آمده و این نام برای شخصی جدا از اخشورش ذکر شده است، برای مثال در باب چهارم کتاب عزرا نام «اَرتَه خشثتا» آمده است که شباهت آشکاری با شکل پارسی باستان این نام یعنی «اَرتَه خشثرا» دارد و حتی قبل از آن نام اخشورش آمده است که به عنوان یک پادشاه دیگر که قبل از اَرتَه خشثتا حکومت می کرده، مطرح شده است. پس طبیعتا این نام نمی تواند یکسان با نام اردشیر باشد.
برخی از شواهد به شباهت اخشورش و خشایارشا اشاره دارند، برای مثال برخی از صفات اخشورش که در داستان بیان می شود به خشایارشایی که در برخی از منابع یونانی گفته شده، نزدیک است، همچنین نام های اخشورش و خشایارشا شباهت زیادی به هم دارند. اما یونانیانی مانند هرودوت، کتزیاس و آیسخولوس گفته اند که خشایارشا تنها یک ملکه به نام «آمس تریس» داشته است و در سخن این مورخان حرفی از تغییر ملکه نیامده است (نگاه کنید به: هرودوت، ٧، ۶١ و کتزیاس، ۲٠، ۶ و آیسخولوس، ص ٣٧۴). آمس تریس دختر یکی از بزرگان پارسی به نام «اُتانس» (معادل هوتن در کتیبه بیستون) معرفی می شود و هیچ کجا حرفی از همسر یهودی خشایارشا در میان نیست.
با توجه به آثار باستانی به جا مانده از دوران خشایارشا چهره ای متفاوت از وی ترسیم می شود که شاید یکسانی اخشورش و خشایارشا را تضعیف کند (برای مثال نگاه کنید به: نگاهی به کتیبه نویافته خشایارشا و محتوای آن). باز هم اشاره می کنیم که بر اساس کتیبه های هخامنشی از جمله کتیبه های رسمی خشایارشا، شاهنشاهی هخامنشی بیست و چند ایالت داشته است و در داستان استر از ١۲٧ ولایت نام برده می شود. این موارد نشان می دهد که یکسانی اخشورش و خشایارشا با چالش روبرو است.
اما نکته ای که این بحث را با چالش جدی روبرو می کند این است که بر طبق کتاب استر، مُردخای توسط «نبُوکَد نَصر» پادشاه بابل، تبعید شده است (استر، ۲، ۷). اگر بپذیریم که این داستان در دوره اوج هخامنشیان -حال دوره خشایارشا و یا اردشیر یکم- رخ داده است، واقعه ی تبعید مردخای می بایست بیش از ۱۰۰ سال قبل از رویداد های این داستان باشد، اگر این داستان مربوط به اردشیر دوم یا اردشیر سوم باشد، فاصله تبعید مردخای بسیار زیاد می شود. با توجه به این موضوع سن و سال مردخای بسیار بالا و غیر منطقی به نظر می رسد، آن هم شخصی که در دربار مشغول به کار است و با توان و کوشش زیاد، یهودیان را از نابودی نجات می دهد.
این موارد نشان می دهد که تناقضات بسیار زیادی در داستان استر وجود دارد و نویسنده داستان استر آشنایی با تاریخ ایران نداشته است. حتی ممکن است چند پادشاه را با هم آمیخته شده باشد و در نهایت داستان استر ویژگی های افسانه ای و اسطوره ای به خود گرفته است؛ مردخای با چنین سن و سالی بیشتر تناسب با یک شخصیت اسطوره ای دارد.
ااغراق ها و موارد افسانه ای در کتاب استر:
داستان استر از جهات زیادی شبیه به یک رمان است و همچنین اغراق های فراوانی در آن دیده می شود، حتی شباهت هایی با اسطوره های بابلی در این داستان دیده می شود؛ در این بخش سعی می کنیم چند مورد از این موارد را ذکر کنیم.
نویسنده کتاب استر گویی از فکر و ذهن شخصیت ها خبر داشته است. برای مثال در باب ششم بعد از آنکه پادشاه از هامان می پرسد : «با کسی که پادشاه رغبت دارد که او را تکریم نماید چه باید کرد؟»، در متن کتاب استر نوشته شده است: «هامان در دل خود فکر کرد کیست غیر از من که پادشاه به تکریم نمودن او رغبت داشته باشد». یعنی نویسنده این داستان یک دانای کل بوده است که از احساسات و تفکرات شخصیت ها خبر داشته است.
در داستان استر اشخاصی که بر ضد یهودیان اقدام می کنند، به نوعی با دشمنان اساسی یهود که از دیر باز با آنها خصومت داشتند، ارتباط دارند. بر اساس این داستان شخصی از قوم غیر ایرانیِ عمالقه به نام «هامان» به درجه بالایی در حکومت می رسد! جالب آنکه بر طبق منابع یهودی، این قوم از دیرباز با یهودیان ستیز داشتند (کتاب اول سموئیل، ١۵، ٣٣). مشخص نیست که این شخص غیر ایرانی چگونه به این رده در حکومت رسیده است! همچنین در تفاسیری که برای کتاب استر در تلمود نوشتند، اخشورش در ارتباط با نبوکد نصر خوانده می شود (Bablyonian
۱۱.۴k
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.