مریم خونین پارت ۸
₩ نقشه اینه : معمولا ساعت ۴ و نیم صبح اون آدم فروشای کثافت بیدار میشن و ساعت ۶ یعد از ظهر جای نگهبانا حواسشون به دروازه و عمارت رییس هست
$ یه لحظه ... راه خروجی جز این دروازه نیست ؟
₩ دو دقیقه امان بده وسط حرفم نپر میفهمی
$ ببخشید ادامه بده
₩ خب پشت عمارت رییس یه راهرو بلند و پر پیچ و خمه و وقتی تا آخر بری میرسی به پایان جنگل ادامش نمیدونم چجوریه
$ چجوری اینجا رو کشف کردی ؟
₩ وقتی با هوسوک میخواستیم فرار کنیم اون راه رو کشف کردیم ولی خب اونجا مارو گیر انداختن
$ پس این نقشه تعطیله
₩ چراا ؟
$ خب چرا دقیقا وقتی داشتین فرار میکردین گیرتون انداخته ؟ حتما اونجا دوربینی نگهبانی چیزی هست همچین جایی رو بدون دوربین نمیتونه بزاره
₩ راست میگی ، پس بریم سراغ نقشه بعدی خودتم یکم فکر کن شاید یه چقزی به ذهنت رسید
$ اوم یه سوال
₩ هوم ؟
$ رئیستون از اینحا خارج میشه ؟
₩ آره چون رئیسه میتونه
$ خب نمیدونی چی قراره بره ؟
₩ معمولا میگه
$ فعلا چیزی نگفته ؟
₩ سه روز دیگه میره ، همیشه با یه کامیون مر از چیز میز میاره
$ خب توی کامیونش قایم میشیم میریم دیگه
₩ اوهه راست میگیی بزن قدشش
$ 🤚🏻
₩ ولی خب اگه موقع تخلیه بار پیدامون کنه چی؟
$ اونو بسپرش به من
₩ اوکی
$ واقعا میتونم سه روز خونت بمونم ؟
₩ آره ، خب تو داری من رو آزاد میکنی پس منم در قبالش باید یه کاری بکنم دیگه ، بهش میگن کار تیمی
$ کار تیمی ... درسته !
₩ الان فهمیدی ؟
$ اوهوم
₩ ما هر دو مون گیر افتادیم و میتونیم هن رو آزاد کنیم پس هر دومون به یه اندازه باید براش تلاش کنیم
$ ممنونم 🙂
₩ منم همینطور
$ هر وقت آزاد شدی بگو
بلند شدم رفتم دستشویی که این مکالمه به پایان برسه
ولی اگه همه حرفاش الکی باشه چی ؟
بیخیال جه یی اون برای آزادی خودش جونشم میده
.
.
.
.
ببخشید که خیلی دیر گذاشتم و اینکه کم بود
قول میدم اینو زود بزارم
$ یه لحظه ... راه خروجی جز این دروازه نیست ؟
₩ دو دقیقه امان بده وسط حرفم نپر میفهمی
$ ببخشید ادامه بده
₩ خب پشت عمارت رییس یه راهرو بلند و پر پیچ و خمه و وقتی تا آخر بری میرسی به پایان جنگل ادامش نمیدونم چجوریه
$ چجوری اینجا رو کشف کردی ؟
₩ وقتی با هوسوک میخواستیم فرار کنیم اون راه رو کشف کردیم ولی خب اونجا مارو گیر انداختن
$ پس این نقشه تعطیله
₩ چراا ؟
$ خب چرا دقیقا وقتی داشتین فرار میکردین گیرتون انداخته ؟ حتما اونجا دوربینی نگهبانی چیزی هست همچین جایی رو بدون دوربین نمیتونه بزاره
₩ راست میگی ، پس بریم سراغ نقشه بعدی خودتم یکم فکر کن شاید یه چقزی به ذهنت رسید
$ اوم یه سوال
₩ هوم ؟
$ رئیستون از اینحا خارج میشه ؟
₩ آره چون رئیسه میتونه
$ خب نمیدونی چی قراره بره ؟
₩ معمولا میگه
$ فعلا چیزی نگفته ؟
₩ سه روز دیگه میره ، همیشه با یه کامیون مر از چیز میز میاره
$ خب توی کامیونش قایم میشیم میریم دیگه
₩ اوهه راست میگیی بزن قدشش
$ 🤚🏻
₩ ولی خب اگه موقع تخلیه بار پیدامون کنه چی؟
$ اونو بسپرش به من
₩ اوکی
$ واقعا میتونم سه روز خونت بمونم ؟
₩ آره ، خب تو داری من رو آزاد میکنی پس منم در قبالش باید یه کاری بکنم دیگه ، بهش میگن کار تیمی
$ کار تیمی ... درسته !
₩ الان فهمیدی ؟
$ اوهوم
₩ ما هر دو مون گیر افتادیم و میتونیم هن رو آزاد کنیم پس هر دومون به یه اندازه باید براش تلاش کنیم
$ ممنونم 🙂
₩ منم همینطور
$ هر وقت آزاد شدی بگو
بلند شدم رفتم دستشویی که این مکالمه به پایان برسه
ولی اگه همه حرفاش الکی باشه چی ؟
بیخیال جه یی اون برای آزادی خودش جونشم میده
.
.
.
.
ببخشید که خیلی دیر گذاشتم و اینکه کم بود
قول میدم اینو زود بزارم
۷.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.