پشیمونی 💔🥀
#پشیمونی 💔🥀
💔𝑹𝒆𝒈𝒓𝒆𝒕💔
پارت:6
٪اوممم خوبی؟
+ممنون بیا بشین
نشستیم رو کاناپه که گفت:
٪شنیدم از تهیونگ طلاق گرفتی؟
+هه(پوزخند)هنوز ن
هنوز حرفشو تزده بود که صدا زنگ اومد
٪منتظر کسی بودی؟
+اره تهیونگه اومده برگه های طلاقو بده امضا کنم*پوزخند*
٪اوکی من میرم بگیرم
+جاننننن*کمی بلند*
٪چته خب برم بگیرمش
+نه نمیخواد
٪گفتم بشین*جدی!*
+ترسیدم واسه همین نشستم و کوک رفت در رو باز کرد
*ویو کوک*
وقتی فهمیدم لونا طلاق گرفته سریع به کره برگشتم میخوام بدستش بیارم ایندفعه واقعا مال خومه:) رفتم خونش چقد خوشگل شده بود رفتم تو که تهیونگ زنگ زد لونا میخواست بره که گفتم من میرم چون میخواستم تهیونگ ببینم و بدونه لونا بدون اونم کس دیگه ای داره که براش میمیره!
درو باز کردم که تهیونگ تعجب کرد!
٪سلام جناب کیم
-تو تو اینجا چیکار میکنی؟*عصبانی
*
٪*پوزخند*باید ازت اجازه بگیرم خونه دوست دخترم بیام؟
-چی؟؟دوست دختر؟*پوزخند عصبی*
٪دقیقا و شوهر ایندش *پوزخند*
سریع برگه رو گرفتم و درو بستم
*ویو تهیونگ*
من از لونا خواستم طلاق بگیرم من خیانت کردم من قلبشو شکستم ولی چرا جونگکوک گفت دوس دختر نزدیک بود کلشو بکنمممممممم چرا دلم نمیخواست برگه طلاقو بدم هوففف بیخیال به لونا شاید خیلی وابسته شدم ولی به زودی به لویی وابسته میشم.
ادامه دارد.....
💔𝑹𝒆𝒈𝒓𝒆𝒕💔
پارت:6
٪اوممم خوبی؟
+ممنون بیا بشین
نشستیم رو کاناپه که گفت:
٪شنیدم از تهیونگ طلاق گرفتی؟
+هه(پوزخند)هنوز ن
هنوز حرفشو تزده بود که صدا زنگ اومد
٪منتظر کسی بودی؟
+اره تهیونگه اومده برگه های طلاقو بده امضا کنم*پوزخند*
٪اوکی من میرم بگیرم
+جاننننن*کمی بلند*
٪چته خب برم بگیرمش
+نه نمیخواد
٪گفتم بشین*جدی!*
+ترسیدم واسه همین نشستم و کوک رفت در رو باز کرد
*ویو کوک*
وقتی فهمیدم لونا طلاق گرفته سریع به کره برگشتم میخوام بدستش بیارم ایندفعه واقعا مال خومه:) رفتم خونش چقد خوشگل شده بود رفتم تو که تهیونگ زنگ زد لونا میخواست بره که گفتم من میرم چون میخواستم تهیونگ ببینم و بدونه لونا بدون اونم کس دیگه ای داره که براش میمیره!
درو باز کردم که تهیونگ تعجب کرد!
٪سلام جناب کیم
-تو تو اینجا چیکار میکنی؟*عصبانی
*
٪*پوزخند*باید ازت اجازه بگیرم خونه دوست دخترم بیام؟
-چی؟؟دوست دختر؟*پوزخند عصبی*
٪دقیقا و شوهر ایندش *پوزخند*
سریع برگه رو گرفتم و درو بستم
*ویو تهیونگ*
من از لونا خواستم طلاق بگیرم من خیانت کردم من قلبشو شکستم ولی چرا جونگکوک گفت دوس دختر نزدیک بود کلشو بکنمممممممم چرا دلم نمیخواست برگه طلاقو بدم هوففف بیخیال به لونا شاید خیلی وابسته شدم ولی به زودی به لویی وابسته میشم.
ادامه دارد.....
۷.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.