Sadismi
تخت رو گرفت و به سختی خودشو به حموم رسوند
اب سرد رو باز کرد و منتظر شد تا وان پر بشه
وقتی وان مر شد بدون معطلی روی وان نشست و تا تونست گریه کرد و بدنشو اینقدر شست که پر زخم شده بود
بعد یک ساعت خیلی بیحال از حموم بیرون اومد بیرون
رو به روی اینه ایستاد و به خودش نگاه کرد
اینقدر وضعیت روحی خوبی نداشت که خودش دلش برای خودش سوخت
بغض کرد ولی زود جمعش کرد
یه لباس بسته پوشید و دوباره گرفت خوابید
۳۰ مین بعد
دخترک با صدا زدن خدمتکار از خواب بلند شد
+بله چیشده
@خانوم ارباب گفتن این سوپ رو بخورید
+میشه نخورم(بغض)
@چشم
و دخترک دوباره گرفت خوابید
ساعت ۸:۳۰ شب
پسرک وقتی فهمید که همسرش غذا نخورده خیلی اصبانی شد و همه خدمتکار هارو تنبیه کرد
با اصبانیت به سمت اتاق دخترک رفت
وارد اتاق شد وقتی دخترک رو خواب دید اخمش باز شد و لبخند روی لبش اومد
بالا سرش
موهاشو نوازش کرد و بوسیدش
اب سرد رو باز کرد و منتظر شد تا وان پر بشه
وقتی وان مر شد بدون معطلی روی وان نشست و تا تونست گریه کرد و بدنشو اینقدر شست که پر زخم شده بود
بعد یک ساعت خیلی بیحال از حموم بیرون اومد بیرون
رو به روی اینه ایستاد و به خودش نگاه کرد
اینقدر وضعیت روحی خوبی نداشت که خودش دلش برای خودش سوخت
بغض کرد ولی زود جمعش کرد
یه لباس بسته پوشید و دوباره گرفت خوابید
۳۰ مین بعد
دخترک با صدا زدن خدمتکار از خواب بلند شد
+بله چیشده
@خانوم ارباب گفتن این سوپ رو بخورید
+میشه نخورم(بغض)
@چشم
و دخترک دوباره گرفت خوابید
ساعت ۸:۳۰ شب
پسرک وقتی فهمید که همسرش غذا نخورده خیلی اصبانی شد و همه خدمتکار هارو تنبیه کرد
با اصبانیت به سمت اتاق دخترک رفت
وارد اتاق شد وقتی دخترک رو خواب دید اخمش باز شد و لبخند روی لبش اومد
بالا سرش
موهاشو نوازش کرد و بوسیدش
۷.۰k
۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.