ددی فاکر
#ددی_فاکر
#پارت_هفتم
لینگ چائو : ات از این به بعد خدمتکار منه همین که گفتم
ویو ات
لینگ چائو بعد این حرف دستمو گرفت و از اتاق جیمین بیرون آورد و بردش توی اتاق خودش و درو قفل کرد
ات : لینگ چائو لازم نیست این کارا رو انجام بدی
لینگ چائو : چرا وقتی داری عذاب میکشی
ات : نه من خوبم
لینگ چائو : ات بیا یه کار انجام بدیم بیا منو تو باهم ازدواج کنیم
ات : نه نه نه ممنون
خواستم از اتاق بیام بیرون که فهمیدم در قفله برگشتم که دیدم که خیلی خیلی بهم نزدیک شده در حدی که اگه یه حرکت کوچیک بزنه لباMون همو لمس میکنن
ات : میشه بری عقب
لینگ چائو : نه
ات : خواهش میکنم
لینگ چائو : ......
همین جوری که به لبAام نگاه میکرد یهو جیمین درو شکوند و اومد تو اتاق لینگ چائو رو دید که چقدر بهم نزدیک شده لینگ چائو رو انداخت اون سمت و منو روی کولش انداخت و بردش توی اتاق خودش درو بست و به همه گفت اگه بیاین تو اتاق زنده بیرون نمیرید بعدش لباساشو در اورد و اومد نزدیکم......
شرط ها
لایک ۳۷
کامنت ۳۷
بچه ها درخواستی داشتین توی لینک ناشناس بگید لینکش توی بیوم هست
#پارت_هفتم
لینگ چائو : ات از این به بعد خدمتکار منه همین که گفتم
ویو ات
لینگ چائو بعد این حرف دستمو گرفت و از اتاق جیمین بیرون آورد و بردش توی اتاق خودش و درو قفل کرد
ات : لینگ چائو لازم نیست این کارا رو انجام بدی
لینگ چائو : چرا وقتی داری عذاب میکشی
ات : نه من خوبم
لینگ چائو : ات بیا یه کار انجام بدیم بیا منو تو باهم ازدواج کنیم
ات : نه نه نه ممنون
خواستم از اتاق بیام بیرون که فهمیدم در قفله برگشتم که دیدم که خیلی خیلی بهم نزدیک شده در حدی که اگه یه حرکت کوچیک بزنه لباMون همو لمس میکنن
ات : میشه بری عقب
لینگ چائو : نه
ات : خواهش میکنم
لینگ چائو : ......
همین جوری که به لبAام نگاه میکرد یهو جیمین درو شکوند و اومد تو اتاق لینگ چائو رو دید که چقدر بهم نزدیک شده لینگ چائو رو انداخت اون سمت و منو روی کولش انداخت و بردش توی اتاق خودش درو بست و به همه گفت اگه بیاین تو اتاق زنده بیرون نمیرید بعدش لباساشو در اورد و اومد نزدیکم......
شرط ها
لایک ۳۷
کامنت ۳۷
بچه ها درخواستی داشتین توی لینک ناشناس بگید لینکش توی بیوم هست
۱۱.۹k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.