دبیرستان بانگو پارت ۶
دبیرستان بانگو پارت ۶
باورم نمیشه ! رامپو هنوز از ماجرای زنگ پیش دلخوره و یه گوشه تو خودش رفته ... عادت ندارم با همچین قیافه ای ببینمش ... یجورایی براش ناراحتم ، میشه گفت این اولین شکست رامپو-کون بود !
+اه...از دست تو ! اگر برات خوراکی بگیرم خوشحال میشی؟
نگاهشو گرفت که نخواد تو چشمام نگاه کنه *_ ...
+آخه فکر کردی میتونی در برابر شیرکاکائو و آبنبات و چیپس مقاومت کنی؟😉
_واقعااااا؟ میگیریییی؟؟
+آره! اما بذار این کلاس هم تموم شه
ها ! راستی معلممون کیه؟...
دینی داریم ....
فئودور داستایوفسکی!
دوباره میشینم سر جام و رامپو هم الان نیشش تا آخر بازه ... عالیه!
فئودور-سان (همون داس-کون نیکو جونش😂)*وقتی فئولای شیپری😂😂
هم ... ظاهر مریضی داره و یجوری لباس پوشیده انگار داره کولاک میاد !
+ام ... فئودور سان؟ حالتون خوبه؟
_هم...؟*با حرکت خیلی ارومی سرش رو بر میگردونه و چشماش روکمی باز تر میکنه
_اوه ...جای نگرانی نیست ... من حالم خوبه
انقدر این رو در آرامش گفت که کل کلاس در سکوت فرو رفت
_لطفا همین الان کتاباتون رو در آرید !
وقتی همه باز کردیم ، یه لبخند زد و گفت :
_حالا بندازیدشون دور !
هاااااا؟ کل کلاس در شوک هستن
_شما اون چیزی رو یاد میگیرید که من بهتون میگم ، این کتابا فقط میخوان مغز شمارو به سوی جایی که خودشون میخوان ببرن! اما من استفاده بهتری از مغز های شما میکنم😈
با اینکه خیلی ترسیده بودیم ولی کتابارو دور انداختیم و برگشتیم پشت میز هامون
_هم ...عالیه ! هماهنگی ... درست همون طور که کامیساما*خدا میخواد!
_خب ، همه گوش بدید ! این درس جدید تونه ،
سال ها پیش هنگامی که آژانس و مافیا آتش بس کرده بودن تا جلوی فرشتگان تنزل یافته رو بگیرن ، فئودور شیطانی*نه من😂 عضوی از تنزل فرشتگان با راهکاری هوشمندانه موفق شد یکی از مهم ترین اعضای آژانس رو به قتل برسونه و -
صحبتش با حرف رامپو-کون قطع شد
+اما واقعا اینطوری نبود ... مگه نه؟ آقایی که مثلا فئودور شیطانی نیستی😀
_ ببخشید؟
+ ای بابا ... مردم این دوره زمونه چقد خنگن ! تو خود فئودور شیطانی هستی و واقعا هم موفق به قتل یکی از مهم ترین اعضای آژانس نشدی!
_ رامپو کون ، شما توانایی داری؟
+ هه هه بهترین توانایی در همممممهه جهان!😁
_پس قراره بعدا یه دیداری با هم داشته باشیم ؟رامپو کون؟
+ههه؟ میخوای منو ایسگاه کنی؟ نموخوام😑تازشم ! *اشاره کردن به من ، کورو-کون میخواد برام خوراکی بخره! فک نکن میتونی ازم بدزدیشون!
واااای لعنتی ، رامپو-کون مجبور بودی پای منو وسط بکشییی؟
اینجوری تا آخر سال با فئودور-سان باید در جنگ باشیم
یه جو سنگینی حاکمه و فئودور و رامپو هر دو با نیشخند به هم نگاه میکنن
لعنتی رامپو هم کسی نیست که به این زودیا شکست رو بپذیره دفعه بعد دیگه خوراکی خرش نمیکنه!
خدا کنه فقط زودتر زنگ بخورههههه😣
باورم نمیشه ! رامپو هنوز از ماجرای زنگ پیش دلخوره و یه گوشه تو خودش رفته ... عادت ندارم با همچین قیافه ای ببینمش ... یجورایی براش ناراحتم ، میشه گفت این اولین شکست رامپو-کون بود !
+اه...از دست تو ! اگر برات خوراکی بگیرم خوشحال میشی؟
نگاهشو گرفت که نخواد تو چشمام نگاه کنه *_ ...
+آخه فکر کردی میتونی در برابر شیرکاکائو و آبنبات و چیپس مقاومت کنی؟😉
_واقعااااا؟ میگیریییی؟؟
+آره! اما بذار این کلاس هم تموم شه
ها ! راستی معلممون کیه؟...
دینی داریم ....
فئودور داستایوفسکی!
دوباره میشینم سر جام و رامپو هم الان نیشش تا آخر بازه ... عالیه!
فئودور-سان (همون داس-کون نیکو جونش😂)*وقتی فئولای شیپری😂😂
هم ... ظاهر مریضی داره و یجوری لباس پوشیده انگار داره کولاک میاد !
+ام ... فئودور سان؟ حالتون خوبه؟
_هم...؟*با حرکت خیلی ارومی سرش رو بر میگردونه و چشماش روکمی باز تر میکنه
_اوه ...جای نگرانی نیست ... من حالم خوبه
انقدر این رو در آرامش گفت که کل کلاس در سکوت فرو رفت
_لطفا همین الان کتاباتون رو در آرید !
وقتی همه باز کردیم ، یه لبخند زد و گفت :
_حالا بندازیدشون دور !
هاااااا؟ کل کلاس در شوک هستن
_شما اون چیزی رو یاد میگیرید که من بهتون میگم ، این کتابا فقط میخوان مغز شمارو به سوی جایی که خودشون میخوان ببرن! اما من استفاده بهتری از مغز های شما میکنم😈
با اینکه خیلی ترسیده بودیم ولی کتابارو دور انداختیم و برگشتیم پشت میز هامون
_هم ...عالیه ! هماهنگی ... درست همون طور که کامیساما*خدا میخواد!
_خب ، همه گوش بدید ! این درس جدید تونه ،
سال ها پیش هنگامی که آژانس و مافیا آتش بس کرده بودن تا جلوی فرشتگان تنزل یافته رو بگیرن ، فئودور شیطانی*نه من😂 عضوی از تنزل فرشتگان با راهکاری هوشمندانه موفق شد یکی از مهم ترین اعضای آژانس رو به قتل برسونه و -
صحبتش با حرف رامپو-کون قطع شد
+اما واقعا اینطوری نبود ... مگه نه؟ آقایی که مثلا فئودور شیطانی نیستی😀
_ ببخشید؟
+ ای بابا ... مردم این دوره زمونه چقد خنگن ! تو خود فئودور شیطانی هستی و واقعا هم موفق به قتل یکی از مهم ترین اعضای آژانس نشدی!
_ رامپو کون ، شما توانایی داری؟
+ هه هه بهترین توانایی در همممممهه جهان!😁
_پس قراره بعدا یه دیداری با هم داشته باشیم ؟رامپو کون؟
+ههه؟ میخوای منو ایسگاه کنی؟ نموخوام😑تازشم ! *اشاره کردن به من ، کورو-کون میخواد برام خوراکی بخره! فک نکن میتونی ازم بدزدیشون!
واااای لعنتی ، رامپو-کون مجبور بودی پای منو وسط بکشییی؟
اینجوری تا آخر سال با فئودور-سان باید در جنگ باشیم
یه جو سنگینی حاکمه و فئودور و رامپو هر دو با نیشخند به هم نگاه میکنن
لعنتی رامپو هم کسی نیست که به این زودیا شکست رو بپذیره دفعه بعد دیگه خوراکی خرش نمیکنه!
خدا کنه فقط زودتر زنگ بخورههههه😣
۳.۸k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.