این چنین راهیِ میخانه نشو....! می ترسم
این چنین راهیِ میخانه نشو....! می ترسم
ای دلِ شیفته ، دیوانه نشو....! می ترسم
مشکلی نیست اگر مستِ نگاهش بــاشی
لیک در بندِ دو پیمــــــــانه نشو ، می ترسم
نورِ شمعیست که از دور تمــــــــاشـــــــا دارد...!
بی خود از خود شده...، پروانه نشو می ترسم
با سرابی به بیــــــابـــــــــــــانِ عطش دل دادی؟؟؟
بی خرد ، بی سر و سامانه نشو.....! می ترسم
آخرِ قصّه یِ مجنون به خـــــــــــــــدا لیلا نیست...!
با خودت این همه بیگـــــــــانه نشو ، می ترسم
سُفره ی عشق فریبست و شرابش زهـــــــری...
گرمِ این سفره ی شاهانه نشو ، می تــــرسم
ای دلِ شیفته ، دیوانه نشو....! می ترسم
مشکلی نیست اگر مستِ نگاهش بــاشی
لیک در بندِ دو پیمــــــــانه نشو ، می ترسم
نورِ شمعیست که از دور تمــــــــاشـــــــا دارد...!
بی خود از خود شده...، پروانه نشو می ترسم
با سرابی به بیــــــابـــــــــــــانِ عطش دل دادی؟؟؟
بی خرد ، بی سر و سامانه نشو.....! می ترسم
آخرِ قصّه یِ مجنون به خـــــــــــــــدا لیلا نیست...!
با خودت این همه بیگـــــــــانه نشو ، می ترسم
سُفره ی عشق فریبست و شرابش زهـــــــری...
گرمِ این سفره ی شاهانه نشو ، می تــــرسم
۱.۹k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.